مدتها قبل مطلب بسیار زیبای آقای مهندس محمدرضا شعبانعلی (که به بهانه انتشار فیلم حمله تروریستی در فرانسه نوشته بودند) را در وبسایت ایشان مطالعه کرده بودم که توصیه می کنم حتما مطالعه بفرمایید.
تروریسم بی سرزمین – تغییر دینامیک جنایتهای انسانی از داعش تا القاعده
ایشان با ذکر دلیل با توجه به از بین رفتن قدرت داعش، از خطر بروز تروریسم بی سرزمین و نکاتی در این خصوص می گویند. ازجمله اینکه:
«وقتی قلب و مغز متفکر یک سازمان تروریستی را نابود میکنیم، تروریسم از شکل یک سازمان به شکل مجموعه ای از رفتارهای پراکنده تبدیل میشود. دیگر کسی مدیریت آن را بر عهده ندارد یا اگر مدیرانی هستند، تسلطی بر سازمان خود ندارند. به همین علت، در سراسر جهان به شکل پراکنده، هر کس جذب باورهای ضد انسانی تروریستی میشود، به شکل خودسر به اهدافی که خود تعریف میکند حمله میکند.»
و
«بزرگترین کمک به تروریست ها، بازنشر اخبار مربوط به جنایت های آنهاست. آنها دوست دارند شنیده شوند. دیده شوند. متاسفانه بسیاری از ما، به عنوان احساس مسئولیت، یا به دلیل تشنگی برای گرفتن چند لایک و کامنت، اقدام به بازنشر اخبار و اطلاعات مربوط به اقدام های تروریستی میکنیم.
در گذشته، یک سازمان تروریستی باید بودجه و توان زیادی را صرف میکرد تا یکی از رسانه های بزرگ را با خود همراه کند (حتماً الجزیره را در سالهای بن لادن به خاطر دارید). امروز سازمان تروریستی، انبوهی از خرده رسانه ها را دارد. افرادی که از سر جهل یا ناآگاهی به رسانه تبدیل میشوند. اکنون تنها هنر تروریستها، ایجاد وقایعی دردناک است که احساس کنند احتمال بازنشر آنها بیشتر است: اتفاقی که در تجاوزهای داعش در عراق و در عبور بیرحمانه کامیون از بین مردم در نیس فرانسه دیدیم.»
(همانطور که می دانید هر مطلبی مقدمه و موخره ای دارد که اگر کامل مطالعه نشود ممکن است به اصل مطلب خدشه وارد آید. لذا مجددا پیشنهاد میکنم متن کامل را مطالعه بفرمایید.)
امروز هم پادکست منتشر شده توسط آقای محمدپیام بهرام پور که مصاحبه ای بود با آقای دکتر شهرام اسلامی را می شنیدم.
چگونه با کودکم رفتار کنم؟
نکته ای توجهم را جلب کرد.
ایشان از “نوازش منفی” می گویند:
«بچه از روی مبل می پرد، مادرش چپ چپ نگاهش میکند و میگوید نپر. همین که نگاهش میکند بچه تشویق میشود که دوباره بپرد بعد مادر عصبانی شده و میگوید که صد دفعه بهت گفتم که نپر ولی بازم بچه بکارش ادامه میدهد و میپرد چرا؟ چون همین نگاه یک نوع نوازش است، یک نوع تشویق کردن است.»
این نکته روانشناسی به این دلیل برایم جلب توجه کرد که در همان راستایی قرار دارد که آقای شعبانعلی ذکر کردند ولی از زاویه ای متفاوت.
آقای شعبانعلی به خوبی درباره مسئولیتی می نویسند که در بازنشر اخبار در شبکه های اجتماعی داریم.
پی نوشت:
شاید کمی بی ربط است ولی نکات زیر هم می تواند سوژه های خوبی برای تفکر باشد:
1- به نظر می رسد اگر موضوعی توسط افکار عمومی در شبکه های اجتماعی دنبال نشود، ممکن است دولتها نیز از پیگیری آن غافل بمانند. آیا لازم است بعضی از این اخبار را در شبکه های اجتماعی بازنشر دهیم؟
2- موضوع مورد اشاره دنیل کانمن درباره فاجعه آلار نیز که در مطلب قبل ذکر کردم، به موضوع انتشار و توجه بیش از اندازه به شایعات درست یا نادرست اشاره دارد.
توجه بیش از اندازه به شایعات
3- کانمن در جایی دیگر از کتاب خود درباره تب ناگهانی پیگیری موضوعی خاص و فروکش کردن آن به سرعت صحبت می کند. وی معتقد است این موضوع باعث می شود سیاستمداران برای جلب رضایت مردم هزینه هایی را که باید صرف مسائل مهمتر و ریشه ای تر نمایند، به صورت غیرعادی صرف حل آن مشکل خاص می کنند که درنهایت موجب خسارت کشور و جامعه می گردد. چقدر از این موارد را در مباحث روز و موضوعات داغ شبکه های اجتماعی شاهد بودیم و تأثیر آنها چگونه بود؟