معرفی کتاب: برنامه ریزی برند

«کوین لین کلر» نویسنده‌ی معروف و متخصصی در حوزه برند و بازاریابی است که کتابها و مدلهایش در دانشگاهها تدریس می‌شوند. نویسنده‌ای که نامش در کنار «فیلیپ کاتلر» در کتاب «مدیریت بازاریابی» حضور دارد. قبلا کتاب فوق‌العاده‌ ی «مدیریت استراتژیک برند» را از این نویسنده مطالعه کرده بودم. «کلر» در کتاب «برنامه‌ریزی برند»، سه مدل را معرفی کرده و شرح می‌دهد که در کنار یکدیگر و درواقع مکمل یکدیگرند. درواقع فقط مدلها را معرفی و خلاصه‌ای را ذکر می‌کند که هرکدام دنیایی از مطلب در دلشان نهفته است. پس نباید از این کتاب انتظار داشته باشید برندینگ را به طور کامل یاد بگیرید.

کتاب برای چه کسانی مفید می باشد: با توجه به مدلها و مباحث ارائه شده، بهترین استفاده کنندگان از کتاب می توانند مدیران بازاریابی کسب و کارها (به منظور برنامه ریزی برای برندسازی) و محققان دانشگاهی  باشند.

متأسفانه ترجمه کتاب مناسب نیست و به گونه‌ای بود که اگر برای تحقیقی که انجام می‌دهم لازم نداشتم، شاید نیمه‌کاره رها می‌کردم لذا پنج ستاره را به اصل کتاب دادم نه ترجمه‌ی آن. امیدوارم در چاپهای مجدد، ویراستاری صورت گیرد.

موضوع دیگری که احساس خوبی به آن نداشتم، تبلیغات حدود 13 صفحه‌ای در انتهای کتاب بود با وجودی که دکتر درگی و مجموعه‌ی انتشارات بازاریابی را دوست دارم چرا که کتابهای خوبی منتشر می‌کنند.

در ادامه بخش کوتاهی از کتاب را برایتان انتخاب کرده‌ام که توجه به آن توسط مدیران همه مشاغل ضروری می‌باشد. (به منظور استفاده بهینه صاحبان کسب و کار در این فرصت کوتاه، متن ذیل با تلخیص ذکر شده است.)

«جایگاه‌سازی برند نیازمند آن است که شباهتها و تفاوتهای بین برندها تعریف شده و به هم مرتبط شوند. نقاط تمایز، ویژگیها یا منافعی هستند که مصرف‌کنندگان به شدت با برند مرتبط می‌دانند، از آنها ارزیابی مثبتی دارند و بر این باورند که نمی‌توانند همان میزان از این ویژگی را در برند رقیب پیدا کنند. تداعیهای ذهنی که نقاط تمایز را می‌سازند، ممکن است تقریبا براساس هر نوع ویژگی و یا سودی باشند. خلق تداعیهای ذهنی برندی که قوی، مطلوب و بی‌همتا باشند و نقاط تمایز داشته باشند یک چالش واقعی است اما از نظر جایگاه‌سازی رقابتی بسیار ضروری می‌باشد.

نقاط اشتراک الزاما برای برند بی‌همتا نیستند بلکه ممکن است درحقیقت با سایر برندها مشترک باشد. این نوع از تداعیهای ذهنی در هر دو گروه قابل دسته‌بندی هستند: رده‌ای – رقابتی

نقاط اشتراک رده‌ای، تداعیهای ذهنی هستند که شرایط لازم و نه کافی برای انتخاب برند هستند. ممکن است مصرف‌کنندگان، یک آژانس اجاره‌ی اتومبیل را واقعا به عنوان یک آژانس اجاره‌ی اتومبیل قبول نکنند مگر آنکه قادر به ارائه‌ی انواع مختلفی از اتومبیل برای اجاره، شرایط پرداخت متفاوت و . باشد. نقاط اشتراک رقابتی، تداعیهایی هستند که برای خنثی کردن نقاط تمایز رقبا طراحی شده‌اند. اگر برندی در این شاخصها در سطح نقطه‌ی سر به سر فعالیت کند، در حالی که سایر رقبا در تلاش باشند به مزیت دیگری در سایر ویژگیها دست یابند، می‌تواند از جایگاه رقابتی برتر و غیرقابل انکاری برخوردار شود. هم نقاط اشتراک و نقاط تمایز برای جایگاه‌سازی خوب و درست لازم هستند. درخصوص نقاط اشتراک، برند نباید به طور کامل از دید مصرف‌کنندگان یکسان با رقبا به نظر برسد بلکه مصرف‌کنندگان باید احساس کنند که برند در آن ویژگی یا مزیت خاص به اندازه‌ی کافی خوب عمل می‌کند. اگر چنین احساسی داشته باشند، ممکن است بخواهند که ارزیابیها و تصمیماتشان را بر مبنای سایر عوامل که از نظر برند مطلوبتر و باارزشتر هستند، قرار دهند. یک مسئله‌ی مشترک در خلق یک جایگاه قوی و رقابتی برای برند این است که بسیاری از ویژگیها یا مزایایی که نقاط اشتراک و تمایز را می‌سازند با یکدیگر همبستگی منفی دارند. برای مثال ممکن است جایگاه‌سازی یک برند به عنوان «ارزان» و همزمان دارای «بالاترین کیفیت» دشوار باشد. بیشتر مشتریان می‌خواهند هر دو ویژگی و مزیتی را که با یکدیگر همبستگی منفی دارند و در تضاد هستند، به حداکثر رسانند. بهرتین رویکرد این است که محصول یا خدمتی ایجاد شود که در هر دو بعد، کارآیی مناسبی داشته باشد.»

پی نوشت 1: در کلیپ زیر می توانید ویدئوی سمینار مفیدی درباره «برنامه ریزی برند» که توسط «کلر» ارائه می شود را مشاهده فرمایید. (منبع: یوتیوب)

پی نوشت 2: اگر از این مطلب خوشتان آمد، شاید بخواهید به مطلب دیگری که از کتاب «مدیریت استراتژیک برند» ذکر کرده بودم نیز سری بزنید.

آیا واقعا صدا و سیما عقب ماند؟

این پست موقت است

به فاصله زمانی کوتاهی پس از حادثه تاسف‌برانگیز تروریستی روز چهارشنبه ١٧ خرداد ٩۶ در تهران، بسیاری از رسانه‌های ایران و جهان به پوشش خبری گسترده آن پرداختند و مثل همیشه شبکه‌های اجتماعی مملو بود از اخبار تأییدشده و تأییدنشده. پس از آن هم بسیاری از رسانه‌ها و متخصصان این حوزه با انتشار عکسهایی از نحوه پوشش خبری شبکه‌های تلویزیونی صداوسیما و مقایسه آن با شبکه‌های خارجی، از عقب ماندن صداوسیما از پوشش حادثه گفتند. از آنجایی که اغلب این موارد با نگاه تک‌بُعدی به موضوع از نقطه نظر مخاطب و مقایسه صداوسیما با دیگر رسانه‌های خبری به قضیه پرداختند (درصورتی که باید با تفکر سیستمی  تمامی ابعاد را بررسی کرد)، لازم دیدم با توجه به تجربیاتی که سالها در حوزه خبررسانی بویژه در صداوسیما داشتم نکاتی را بنویسم. ذکر این نکته ضروری است که ادعا ندارم این نکات علمی و کارشناسی باشند؛ بلکه حاصل مطالعات و تجربیات شخصی هستند.

1- غالبا اصول سرعت، صحت و دقت در خبررسانی به عنوان مهمترین استراتژیهای رسانه‌های خبری معرفی می‌شود. اما آیا واقعا همینطور است؟ می‌دانیم که رسانه‌های خبری بسته به تعلق آنها به حزب، دولت یا گروه و منبع تأمین مالی، سیاستهای خاص خود را در خبررسانی دنبال می‌کنند و دروازه‌بانی خبر را طوری انجام می‌دهند تا هدایت افکار عمومی را آنطور که می‌خواهند انجام دهند. لذا مقایسه صداوسیما با رسانه‌های خبری خارجی در نحوه پوشش یک خبر خاص به دلایل مختلف از پایه اشتباه است. ضمن اینکه رسانه‌ای با گستره‌ی پخش ملی و فراملی مانند صداوسیما نمی‌تواند و نباید همانند سایتهای خبری یا گروههای تلگرامی هر خبری را که به دستش رسید بدون بررسی اثرات جنبی آن  در جامعه منتشر نماید. کمااینکه سایتهای خبری نیز با وجود پوشش محدود مخاطبان، هر خبری را منتشر نمی‌کنند. در این راستا حتی قاعدتا نوع پوشش خبر در شبکه‌های استانی تلویزیون با شبکه‌های ملی و بین‌المللی مانند العالم و پرس تی وی متفاوت خواهد بود.

2- آیا واقعا صداوسیما با این همه دستگاه عریض و طویل نمی‌تواند برنامه‌های عادی خود را قطع نماید و اخبار لحظه به لحظه را حتی به صورت مستقیم گزارش نماید؟ حتما می‌تواند. به عبارت دیگر صداوسیما از نظر امکانات فنی و عوامل مختلف تولید و پخش خبر عقب نمانده و می‌توانست به سرعت برنامه‌های عادی را قطع کند و به صورت خبر فوری اطلاع‌رسانی را آغاز کند. پس چرا اینکار را نکرد؟

3- برخی از مهمترین هدف تروریستها از انجام چنین عملیاتهایی «ابراز وجود و ایجاد رعب و وحشت در مردم، نشان دادن قدرت حضور در مراکز حساس و امنیتی، و انتشار فیلمها و اخبارشان در رسانه‌ها و به قولی نوازش منفی و شنیده شدن صدایشان است که با پوشش خبری گسترده‌ی صداوسیما به هدفشان می‌رسیدند.

4- بدون شک نحوه اطلاع‌رسانی صدا و سیما در چنین حوادثی می‌بایست با هماهنگی نهادهای مسئول و ذیربط انجام شود. در‌این‌زمینه ممکن است شاهد کندی جزئی در تشکیل جلسات و تصمیم‌گیری باشیم ولی با توجه به تخصص خبرنگاران و دبیران خبر، جنس کار، سرعت همیشگی اطلاع‌رسانی و عادت داشتن به تهیه و پخش سریع خبر، مشخص می‌شود که نحوه پوشش حادثه دیروز از جنس تصمیم بوده است نه کندی.

به عنوان مثال جدا از اینکه مسئولان مربوطه دلایل مشخص و خاص خود را برای تصمیمشان دارند، به نظر می‌رسد یکی از این دلایل، حفظ آرامش در مردم باشد. در روز حادثه شاهد بودم که بعضی افراد ضمن تماس با خانواده‌شان از آنها درخواست می‌کردند مراقب خود باشند و حتی زودتر به منزل بازگردند. فرض کنید صداوسیما نیز به صورت خبر فوری و هیجانی به پوشش گسترده خبر می‌پرداخت. از آنجا که عادت کرده‌ایم اخبار صداوسیما را کمتر از آنچه واقعا هست ارزیابی کنیم، ممکن بود با توجه به نگرانی از بروز حادثه‌ی مشابه در مترو بخشی از جامعه تصمیم بگیرند از مترو استفاده نکنند. تصور کنید همین یک مورد چه تبعاتی می‌توانست به همراه داشته باشد. (از ایجاد ترافیک سنگین شهری گرفته تا مختل شدن فعالیتها و تعطیلی زودهنگام شهر و بازتابهای جهانی وحشتی که مردم را فراگرفته)

5- استاد گرامی آقای محمدرضا شعبانعلی نیز به زیبایی در مطلبی تحت عنوان «تروریسم بی‌سرزمین» چنین می‌نویسند: «در شرایطی که یک جامعه هدف اقدامات غیرانسانی تروریستی قرار می‌گیرد، ارزش اخبار به صحت آن نیست. بلکه ارزش خبر به کارکرد ابزاری آن است. ممکن است سازمان‌های امنیتی یا پلیس یا دولت، تصمیم بگیرند خبری را اعلام کنند که صحت ندارد و با واقعیت تفاوت دارد تا از این طریق،‌ بتوانند مدیریت اوضاع را به دست بگیرند و یا سریع‌تر تروریست‌ها را جستجو یا تعقیب یا دستگیر کنند. در اینجا بازنشر خبر رسمی ارزشمندتر از تلاش برای جستجوی خبر واقعی است. چیزی که ممکن است به سادگی فراموش کنیم و با این کار، ناخواسته شریک جرم و جنایت‌ها شویم.»

اما چرا این نوع نحوه اطلاع‌رسانی به چالشی برای صداوسیما تبدیل شده است و چه باید کرد؟

1- همانطور که ذکر شد کندی اولیه در اتخاذ سیاستها است که کمبود آموزش نیروی انسانی و اعتماد به آنان در زمینه اتخاذ صحیح تصمیمهای فوری، دست سازمان را در اطلاع‌رسانی سریع بسته است. احتمالا به همین دلیل است که تا زمان ابلاغ نحوه برخورد با بحران، شبکه خبر (به عنوان مهمترین شبکه خبری صداوسیما) به ذکر اخبار کوتاه و خنثی به صورت زیرنویس بسنده می‌کند. در این حالت بهتر است ضمن آموزشهای مستمر و ارتقای توان نیروی انسانی، حداقل درزمینه‌هایی که تبعات کمتری دارد (مانند حادثه پلاسکو) دست آنان را در نحوه انعکاس خبر بازتر گذاشت تا برای چنین روزهایی قبل از ابلاغ تصمیمات، واکنش مناسبتری صورت گیرد.

2- زیر ذره‌بین بودن کوچکترین حرکت سازمان در کنار حساسیت و تأثیرگذاری بسیار بالای آن در جامعه باعث می‌شود مسئولان مربوطه دست به عصا حرکت کنند.

3- علاقه بیش از اندازه مردم به خبر: دراین‌خصوص که بعدا نیز مفصل‌تر خواهم نوشت، به این مقدار بسنده می‌کنم که بعید می‌دانم در جای دیگری از دنیا این همه علاقه نسبت به خبر وجود داشته باشد. این علاقه‌مندی در کنار وجود بازار داغ شایعات در شبکه‌های اجتماعی و عملکرد صداوسیما در خبرهای روزمره، باعث شده حساسیت اطلاع‌رسانی در سازمان خصوصا در بحران افزایش یابد. در این زمینه به نظر می‌رسد بهتر باشد با بکارگیری تکنیکهایی، از علاقه بیش از اندازه مردم به خبر کاست.

4- برخی از گزارشهای عقب ماندن صداوسیما در این زمینه‌ی خاص، نوعی تسویه حساب با سازمان است و برخی دیگر برای افزایش مخاطب؛ چرا که معمولا اخبار انتقادی اقبال بیشتری نیز دارد. بسیاری هم از سر خیرخواهی است. با توجه به گستره و اهمیت موضوع در سطح ملی اینکه صداوسیما واکنش فعالتری داشته باشد، توقع بی‌جایی نیست اما بهتر است در این موضوع به تصمیمات نهادهای امنیتی اعتماد داشته باشیم. شاید انتشار برخی تحلیلها از نحوه انعکاس درست اخبار توسط هر رسانه، در رسانه‌های دیگر لازم باشد.

5- و اما مهمترین بخش ارتقای فرهنگ جامعه است تا هم خبرهای مناسب منتشر شود و هم اهداف دولت و مسئولان در هدایت افکار عمومی بهتر تحقق یابد؛ ضمن آنکه شاهد رفتارهای صحیح جامعه در چنین شرایطی باشیم.

در ادامه قصد داشتم نکاتی درباره نحوه برخورد با این حادثه بنویسم ولی هنگامی که متن دقیق و مهم آقای شعبانعلی را مطالعه کردم بهتر دیدم به دو دلیل چیزی ننویسم و شما را به مطالعه آن ارجاع دهم. اول توصیه معلم بزرگوار در متن، دوم همراستا بودن و کامل‌تر بودن نوشته‌های ایشان. پس پیشنهاد می‌کنم مطلب «در مواجهه با اقدام‌های تروریستی چه باید کرد؟» را حتما مطالعه فرمایید.

«هنر شفاف اندیشیدن»

باید اعتراف کنم در ابتدا تمایلی به تهیه این کتاب نداشتم. «رولف دوبلی» نویسنده‌ی خیلی معروفی نیست. نام «عادل فردوسی‌پور» به عنوان یکی از مترجمان کتاب، من را به این فکر می‌انداخت که نکند این هم مانند کتابهای دیگری که فقط به خاطر نام بعضی سلبریتی‌ها پرفروش شده‌اند، محتوای آنچنانی نداشته باشد. از طرفی نام کتاب این حس را به من می‌داد که نکند با یکی دیگر از کتابهای موفقیت مواجه باشم که حرفهای تکراری می‌زنند. ولی ریویوها و امتیازاتی که در گودریدز و بعضی سایتهای دیگر دیدم موجب شد تصمیمم عوض شود و البته به سرعت از این انتخاب خوشحال شدم. (بعد از آغاز مطالعه، در متمم هم معرفی شد که تأکیدی بود بر انتخاب درست کتاب)

1- تقریبا می‌توانم بگویم با خلاصه‌ی مطالب کتابهای دنیل کانمن، نسیم طالب، وارن بافت، ریچارد تالر، دن اریلی همراه با ذکر چند مثال مختلف با قلم روان و ترجمه‌ای مناسب، مواجه خواهید بود. (البته تعدادی از این نویسندگان از «دوبلی» به دلیل سرقت ادبی شکایت کرده‌اند. منبع)

2- کتاب حاوی بسیاری از خطاهای شناختی است که گردآوری شده اند و برای کاهش این خطاها ارزش مطالعه چندین‌باره را دارد. اینکه چه تصمیماتی اشتباه است، چرا نباید چنین تصمیماتی را اتخاذ کنیم و چگونه درست عمل کنیم.

 3- از آنجایی که معتقدم خلاصه‌ها همیشه ناقص هستند و برای جاافتادن کامل مطلب در ذهن انسان و عدم فراموشی لازم است مطالعه‌ی مفصل صورت بگیرد، بهترین استفاده از کتاب هنگامی خواهد بود که در ابتدا کتابهای اصلی را مطالعه کنید و سپس برای یادآوری و مرور سریع کتابهای قبلی، به آن رجوع کنید گرچه مطالعه‌ی این کتاب به تنهایی نیز بسیار سودمند خواهد بود. (پس از مطالعه کتاب تفکر سریع و کند دنیل کانمن، خیلی دوست داشتم یک بار دیگر آن را مرور کنم که با «هنر شفاف اندیشیدن» تقریبا این اتفاق عملی شد.)

4- این کتاب را نباید همانند رمان در سه روز مطالعه کنید. باید انتهای هر فصل (هر فصل 3 صفحه است)، توقف و برای مدتی به آن فکر کنید. (انگار که دارید تمرین مسئله‌ای را حل می‌کنید.) پیشنهاد من مطالعه‌ی روزی 3 فصل است. فواد انصاری عزیز نیز به من مطالعه کند این کتاب را توصیه کردند.

5- از آنجایی که مطالعه دقیق «هنر شفاف اندیشیدن» تأثیر زیادی در زندگی انسان دارد، به نظرم هدیه‌ی خوبی می‌تواند باشد برای افرادی که دوستشان دارید.

6- «هنر شفاف اندیشیدن» را در سایت سی‌بوک با 20درصد تخفیف می‌توانید تهیه کنید.

حس خوب داشتن همکارِ خوب

* وجود همکار با اخلاق و خندان باعث می‌شود محیط شادی در محل کار داشته باشی و از لحظات حضور در اداره لذت ببری

* وجود همکار صادق در محیط کار باعث می‌شود سعی کنی با افراد بیشتری صادق باشی

* حضور کنار همکار با سخاوت در نشر علم، باعث می‌شود از او بیشتر بیاموزی

* وجود همکاری که مطمئن هستی پشت سرت غیبت نمی‌کند، باعث می‌شود احساس امنیت داشته باشی و یاد بگیری پشت سر دوستان غیبت نکنی

* یک همکار بخشنده به تو بخشندگی یاد می‌دهد

* همکار اهل کتاب، محیط را آماده می‌کند تا اهل کتاب باشی و مطالعه

* وقتی تو را با عشق به نمایشگاه کتاب می‌برد و برمی‌گرداند، عشق از او می آموزی

* یک همکار با پشتکار و دارای وجدان کاری، باعث افتخار اداره است و  تو که همکارش هستی

* انرژی مثبت همکار خوب، اتاق کار را نیز سرشار از انرژی مثبت ‌می‌کند و همکاران دیگر را مجذوب اتاق

* همکار هم‌صحبت خوب، کاری می‌کند تا مسیری که می‌توانی 5 دقیقه‌ای پیاده طی کنی را حاضری با کمال میل با او نیم ساعت در ترافیک بمانی

* حس خوب همکار مهربان و دل نازک، پذیرایی از پرندگان را می‌آموزد و رحم به دیگران

* کار کردن در کنار همکار متخصص، اعتماد به نفست را بالا می‌برد زیرا اطمینان داری کسی هست که وقتی در مسئله‌ای گیر کردی کمکت کند. می دانی پشتوانه ای داری

* همکار خوب با کودک درون فعال، کودک درون تو نیز فعال می‌کند تا در بزرگسالی از بازیهای کودکانه لذت ببری

* کار کردن در کنار همکار باسواد باعث می‌شود تشویق شوی تا دانش‌ات را افزایش دهی

* حتما به همین دلایل است که دلت نمی‌خواهد واحد کاری‌ات را عوض کنی و حس خوب بودن کنار چنین همکاری را از دست بدهی

* به همین دلایل و دلایل بسیار دیگری است که با خود می اندیشی، ای کاش من هم بتوانم همکار خوبی برایش باشم

«نعمت بزرگی است داشتن همکار خوب»

محتوای فارسی حوزه فناوری اطلاعات؛ فرصتها و تهدیدها

از دوران دانشگاه آموخته‌ایم کتابهای تخصصی را به زبان اصلی مطالعه کنیم که البته دلایل متعددی نیز دارد. اما در نمایشگاه کتاب امسال، به دلیل کنجکاوی، تقریبا از تمام غرفه‌های دانشگاهی و تخصصی علوم کامپیوتر با دقت بازدید کردم تا ببینم کتابهای فارسی حوزه فناوری اطلاعات چه وضعیتی دارند. چیزی که دیدم غیرقابل تصورتر از آن چیزی بود که فکر می‌کردم. بسیاری از کتابهای تخصصی در زمینه‌هایی که خیلی هم کاربرد دارد، یا وجود نداشت (مثلا اکسچنج) و یا اگر بود برای نسخه‌های قدیمی آن موضوع بود (مثلا شیرپوینت 2013) چه برسد به تخصصهایی که در ایران کاربرد کمتری دارد. (مثلا اوراکل) در این زمینه ذکر نکات ذیل را خالی از فایده نمی‌بینم.

1- قدر مسلم وجود اصطلاحات تخصصی در حوزه فناوری اطلاعات، ضعفهای زیادی که در ترجمه اینگونه محتواها وجود دارد و اینکه بالاخره هنگام استفاده از دانش باید با زبان انگلیسی از ابزارها استفاده کنیم، باعث شده تا ترجیح و توصیه اغلب متخصصان، مطالعه پی‌دی‌اف انگلیسی آن موضوع باشد اما بخواهیم یا نخواهیم، افراد بسیاری هستند که به دلایل مختلف نمی‌خواهند یا نمی‌توانند انگلیسی مطالعه کنند و مفهوم کامل آن را درک نمایند. علاوه بر این نباید دست روی دست گذاشت و به بهانه‌های مختلف شاهد تضعیف روز به روز بیشتر زبان فارسی در مقابل زبان انگلیسی در این علوم باشیم. متخصصانِ دست به قلمی داریم که می‌توانند ترجمه‌های مناسب یا حتی تألیفهای خوبی انجام دهند.

2- شاید به روز شدن مستمر علوم کامپیوتری و به صرفه نبودن چاپ کتاب فارسی در این زمینه باعث شده تا حتی در زمینه‌های پرکاربرد و دارای علاقه‌مندان زیاد (مانند سئو)، کتابهای جامع و مناسبی منتشر نشود.

3- یکی دیگر از مشکلات چاپ کتابهای تخصصی فناوری اطلاعات، تعداد مشتریان محدود در زمینه‌های خاص می‌باشد که منجر به عدم صرفه اقتصادی این کتابها می‌شود.

4- افراد زیادی را دیده‌ام که چون منبع فارسی وجود ندارد و حوصله یا توان مطالعه منبع انگلیسی را هم ندارند، دانش خود را در زمینه‌ حرفه‌شان، به روز رسانی نمی‌کنند و از ویژگیهای جدید نسخه‌های اپلیکیشن مورد استفاده‌شان بی‌اطلاع هستند. معمولا این افراد به صورت موردی با توجه به نیازی که به وجود می‌آید (نه اینکه خودشان با مطالعه‌ی جامع کارکردهای جدید به وجود آورند) به جستجو در اینترنت می‌پردازند و پاسخ سوالاتشان را در پرسش و پاسخهای فرومها و یا آموزشهای موردی و مقاله‌ای پیدا می‌کنند. یکی از دلایل عدم استفاده از تمام تواناییهای یک پلتفرم یا نرم‌افزار، می‌تواند همین موضوع باشد. دیگر آفت این نوع عملکرد، عدم ارتقای اپلیکیشن مورد استفاده می‌باشد. (چیزی که اغلب ما ایرانیها درگیر آن هستیم و به عنوان مثال ساده با وجود آمدن ویندوز 2016 سرور هنوز بسیاری از مدیران شبکه از ویندوز 2008 استفاده می‌کنند.)

5- حتی در زمینه‌های موردی که دارای اهمیت زیادی هستند نیز کمبود محتوای فارسی مناسب را مشاهده می‌کنیم. به عنوان مثال موردی که اخیرا درخصوص باج‌افزارها پیش آمده است را مرور کنیم: حتما درباره باج‌افزاری که بسیاری از سیستمهای کامپیوتری چه در داخل ایران و چه خارج از ایران آلوده کرده، شنیده‌اید. روز اول که اخبار این باج‌افزار منتشر شد، سریعا به جستجو در اینترنت پرداختم تا اقداماتی برای جلوگیری از آلودگی در شبکه سازمانی انجام دهم. با گذشت بیش از 10 روز از انتشار خبر این حمله‌های سایبری، بهترین مستند فارسی که می‌شود به آن مراجعه کرد اطلاعیه‌های خوب اما ناقص «مرکز ماهر» است. مابقی معمولا اخبار و تکرار نقل قولهای سطحی بود از بدافزاری که بسیاری از سازمانها و کامپیوترهای ما را در سطح کشور تهدید می‌کند.

اما مجموع موارد فوق‌الذکر، فرصتها و تهدیدهایی را ایجاد می‌کند. مثلا یادگیری تخصصهایی که کتاب فارسی کمتری دارند معمولا پردرآمدتر است. بعضی افراد و موسسات که فضا را خوب رصد کرده‌اند نیز اقدام به تولید ویدئوهای آموزشی فارسی نموده‌اند. این اقدام ارزشمند هم آسانتر از انتشار کتاب و مقاله است و هم کم‌هزینه‌تر، ضمن اینکه به روز کردن محتوای ویدئوها سریعتر اتفاق می‌افتد. اما نکته اینجاست که ویدئوی آموزشی می‌بایستی مکمل مکتوبات باشد نه جایگزین. (ویدئو معمولا برای مراجعه مجدد و به قولی ریویوو راحت نیست؛ کمتر ویدئوهای جامع آموزشی وجود دارد و اگر هم وجود داشته باشد به جهت زحمت زیادی که برای تولید آن کشیده شده و جلوگیری از تکثیر غیرمجاز، استفاده از آن سخت‌تر از ویدئوهای پراکنده است؛ در ویدئو چون می‌بینیم احساس می‌کنیم که مطلب را آموخته‌ایم و نیازی به تمرین نیست ولی در مطالعات مکتوب معمولا دست به کامپیوتر می‌شویم و خودمان تمرین می‌کنیم که اثربخش‌تر می‌باشد؛ معمولا کتاب محتوای غنی‌تری نسبت به ویدئو دارد؛ کتاب سریعتر از ویدئو مطالعه می‌شود و کمتر وقت‌گیر است؛ در مطالعه کتاب تمرکز بیشتری داریم) ولی از آنجایی که معمولا متخصصان پلتفرم یا نرم‌افزارهای خاص، درآمد خوبی دارند و به دنبال کسب درآمد از آموزش نیستند و یا حتی تعداد معدودی تمایل به انتشار آموخته‌هایشان ندارند، متأسفانه تعدادی از ویدئوها توسط برخی افراد با دانش ناقص تولید می‌شود که ممکن است دانشجو را به بیراهه ببرد.

درمجموع لازم است با توجه به گسترش روزافزون فناوری اطلاعات و مشاغل نوینی که در این حوزه پدید می‌آید و نیز اثرگذاری بسیار زیاد محتوای فارسی به روز و غنی این حوزه در وضعیت کلان کشور، همچنین با عنایت به اینکه معمولا بخش خصوصی نمی‌تواند اینگونه محتوا را به سرعت منتشر نماید (به دلایل ذکر شده)، لازم است دولت با حمایت و اتخاذ راهکارهای صحیح برای رفع اینگونه مشکلات نقش پررنگتری داشته باشد.