در حقیقت عشق

«به حُسن – که مطلوب همه است – دشوار می‌توان رسیدن، زیرا که وصول به حُسن ممکن نشود الّا به واسطه‌ی عشق. و عشق هرکسی را به خود راه ندهد و به همه جا مأوا نکند و به هر دیده روی ننماید. و اگر وقتی نشانِ کسی یابد که مستحقِّ آن سعادت بُوَد، حُزن را بفرستد – که وکیلِ در است – تا خانه پاک کند. … و آن‌گه، عشق باید پیرامُنِ خانه بگردد و تماشای همه بکند و در حُجره‌ی دل فرود آید: بعضی را خراب کند و بعضی را عمارت کند و کار از آن شیوه‌ی اوّل بگردانَد و روزی چند در این شغل به سر بَرَد، پس قصدِ درگاهِ حُسن کند. و چون معلوم شد که عشق است که طالب را به مطلوب می‌رسانَد، جَهد باید کردن که خود را مُستعدِّ آن گردانَد که عشق را بداند و منازل و مراتبِ عاشقان بشناسد و خود را به عشق تسلیم کند و بعد از آن، عجایب بیند.»

(فی حقیقت عشق، قصه‌های شیخ اشراق، شهاب‌الدین یحیای سهروردی، ویرایش متن: جعفر مدرس صادقی)

همیشه شنیده‌ایم که اگر می‌خواهید موفق شوید، عاشق فعالیتی باشید که انجام می‌دهید. به عنوان مثال عاشق کار باشید، عاشق مطالعه باشید، عاشق رشته تخصصی خودتان (هنر، ورزش، زبان خارجه، هر کدام از رشته‌های دانشگاهی و …) باشید. پس از آن است که سختیِ راه شروع می‌شود. نابرده رنج، گنج میسر نمی‌شود. بارها ناامیدی و خستگی سر راه انسان قرار می‌گیرد. بعضی را خراب می‌کند و بعضی را آباد. درنهایت، پیروزی خود را نشان می‌دهد. پس حالا که عشق و علاقه به امور، ما را به موفقیت می‌رساند، تلاش باید کرد که خود را مستعد آن گردانیم.