چند نکته درباره کتاب «در جستجوی معنا»

از متن کتاب: «زندانیان برجسته مانند کاپوها، آشپزها، انباردارها و پلیس اردوگاه هیچگاه گمان نمی‌کردند که تحقیر شده‌اند. بلکه برعکس احساس می‌کردند که ترفیع یافته و افتخاری نصیبشان شده است. برخی از آنان حتی احساس خودبزرگ‌بینی هم می‌کردند. واکنش و عکس‌العمل روحی و جسارت اکثریت زندانیان نسبت به آنها بر چند نوع بود و گاهی نیز از روی کنایه و بذله‌گویی بروز می‌کرد. به عنوان مثال یک زندانی درباره‌ی کاپویی به زندانی دیگر چنین می‌گفت: فکرش را بکن! من این شخص را قبل از جنگ زمانی که رئیس بانک بود می‌شناختم. آیا هرگز تصور می‌کرد که به چنین مقامی برسد؟» (در جستجوی معنا، ویکتور فرانکل، ترجمه امیر لاهوتی)

–  مهم نیست در چه محدوده‌ای می‌نگریم. خانه، مدرسه، شهر، کشور یا سطح کره‌ی زمین. هر کدام زندانی است به وسعت خودش و مقامهایی که به صورت موقت به دست می‌آوریم. همه‌ی این مقامها وقتی ارزش دارند که معنایی در زندگی ایجاد کنند.

–  شنیده‌ایم که انسانها عموما یکی از سه هدف غریزه جنسی، قدرت و پول را دنبال می‌کنند. فروید در روانکاوی به دنبال عقده‌های جنسی است و آدلر به دنبال عقده حقارت و طلب قدرت اما ویکتور فرانکل می‌گوید هدف دیگری نیز وجود دارد و آن معنا بخشیدن به زندگی است. لذا به جای نگریستن به گذشته، بیشتر به آینده نظر می‌کند. اینکه چرا زندگی می‌کنیم؟ چرا سختی را تحمل می‌کنیم؟ چرا تلاش می‌کنیم و … را هدف غایی مشخص می‌کند.

–  از نظر فرانکل معنای زندگی برای هر فرد متفاوت با فرد دیگری است و ممکن است در طول زمان تغییر کند بدین معنی که معنای زندگی امروز با معنای زندگی فردا تفاوت داشته باشد. لذا روانپزشک نمی‌تواند نسخه‌ای واحد برای افراد ارائه دهد و یا معنای زندگی افراد را پیدا کند. وظیفه‌ی وی صرفا کمک به فرد برای یافتن معنای زندگی توسط خود فرد است.

–  شاید در حوزه روان درمانی لوگوتراپی در زمان خودش حرف جدیدی برای گفتن داشته و تکنیکهایی را معرفی کرده است. با اینحال سالیان دراز قبل از آن، ادیان هم (بویژه ادیان الهی) به انسان همین صحبتها را (و فراتر از آن) متذکر می‌شدند و آموزش می‌دادند.