مدت زیادی بود که کتاب «چهار میثاق» را در فهرست مطالعاتیام قرار داده بودم ولی هیچگاه به سراغش نمیرفتم. حتی حس جالبی هم نسبت به آن نداشتم. هنگام گشت و گذار در اینستاگرام، مشاهده کردم که یکی از دوستانم آن را معرفی کرده است. نگاهی به کپشن که از کوتاهی و روانی آن گفته بود، این حسم را که نیاز به مطالعه کتاب کوتاهی برای تنوع داشتم، برانگیخت تا مطالعهی آن را شروع کنم. و چه خوب شد که آن را مطالعه کردم.
1- نویسنده با مقدمهای توجهمان را به این نکته جلب میکند که لازم است با خودمان میثاقهایی ببندیم تا از برخی از بندهایی که ما را اسیر کرده است رهایی یابیم. سپس چهار عهد را ذکر میکند و توضیح میدهد: «با کلام خود گناه نکنید»، «هیچ چیز را به خود نگیرید»، «تصورات باطل نکنید» و «همیشه بیشترین تلاشتان را بکنید». در انتها نیز نکاتی را ذکر میکند برای اینکه مخاطبش انگیزه بگیرد تا علاوه بر عمل به این چهار میثاق، میثاقهای دیگری را نیز با خود ببندد تا بهتر زندگی کند.
2- بسیاری از مطالب گفته شده در کتاب را در آموزههای دینی و اسلامی هم داریم. توصیفات کتاب درباره فواید غیبت نکردن، دروغ نگفتن و … مثالهایی از این دست میباشد. نکتهای که دربارهی مرگ در اواخر کتاب نوشته شده است: «فرشته مرگ به ما میآموزد که هر روز طوری زندگی کنیم که انگار آخرین روز زندگی ماست. انگار که فردایی نخواهد بود. ما میتوانیم هر روز را با این جمله آغاز کنیم: من بیدار شدهام و خورشید را میبینم»، حدیث «اِعْمَلْ لِدُنْیَاکَ کَأَنَّکَ تَعِیشُ أَبَداً وَ اعْمَلْ لاِخِرَتِکَ کَأَنَّکَ تَمُوتُ غَداً» را برایم یادآوری کرد.
3- بخشی از ماجرای در آغوش کشیدن فرشتهی مرگ، روزهای آخر زندگی «رندی پاش» در کتاب «آخرین سخنرانی»، و نیز «پال کالانیتی» در کتاب «آن هنگام که نفس هوا میشود» را یادآوری میکند. اگر بدانیم فقط یک هفته برای زندگی فرصت داریم، چه میکنیم؟
4- «ترس» چیز عجیبی است. اولین بار یکی از دوستانم توجه من را به این واژه جلب کرد؛ به طوری که مجبور شدم کتاب «فلسفه ترس» را مطالعه کنم. حالا در گوشه گوشهی کتاب «چهار میثاق» نیز همانند اشارات همان دوستم به «ترس» بسیاری از مشکلاتمان را ناشی از ترس میبینیم. ترس از اینکه دیگران ما را چگونه قضاوت میکنند یا ترس از از دست دادن احساسات عاطفی دیگران نسبت به خودمان، موجب رنج بشر میشوند. خشم، نفرت، غم، حسادت و خیانت را باعث میشود. ترس وقتی خیلی زیاد باشد، ذهن منطقی از کار میافتد. پیشنهاد میکنم پس از مطالعهی این کتاب، حتما «ترس» را بیشتر بشناسید. مطالعه «چهار میثاق» را به «مهرطلبانی» که میخواهند با این مشکل مقابله کنند نیز پیشنهد میدهم.
5- از متن کتاب: «توقع نداشته باشید که همیشه بتوانید معصومانه از کلام استفاده کنید. عادات روزمره شما بسیار قوی هستند و در ذهنتان ریشه دارند. اما میتوانید نهایت تلاشتان را بکنید. توقع نداشته باشید که بتوانید هیچ چیز را به خود نگیرید؛ فقط بیشترین تلاشتان را بکنید. توقع نداشته باشید که هرگز تصورات باطل نکنید، اما بیشک میتوانید نهایت تلاشتان را بکنید.»
«چهار میثاق» به خوبی از نهایت تلاش را انجام دادن برای تغییر عادت صحبت میکند. (یادآوری کتاب خلق رفتارهای ماندگار) حتی در قسمتی به درستی از لزوم توجه به مسیر به جای پاداش نهایی سخن میگوید. یا در قسمتی به لزوم تغییرات کوچک ولی مداوم به جای تغییرات بزرگ اشاره میکند. و نیز از ضرورت جایگزین کردن عادتهای مثبت به جای عادتهای منفی سخن میراند. خلاصههایی از نکات کاربردی درباره تغییر عادتها را در کتاب میبینیم. شرح تفصیلی آنها را در کتابهای «قدرت عادت» و «عادتهای اتمی» میتوانید مطالعه کنید.
6- مباحثی همچون «عمل کردن» به جای «پروراندن افکار بزرگ» لزوم حرکت کردن و مقابله با کمالطلبی را یادآوری میکند. حتی در کتاب، به طور مختصر برای گفتن «نه» نیز آماده میشویم.
7- میثاق سوم دربارهی این که «تصوات باطل نکنید» به تفصیل در کتاب مورد بحث قرار گرفته است. میخواهم از زاویهای دیگر نیز به این موضوع اشاره کنم. نکاتی که «دنیل کانمن» در کتاب «تفکر سریع و کند» و «جاناتان گاتشال» در کتاب «حیوان قصهگو» از ذهن داستانساز و قصهگوی انسان میگویند. اینکه ذهن ما دوست دارد کمترین انرژی را مصرف کند و به جای کندوکاو مسئله، ادامهی ماجرا را به صورت ناخودآگاه و فوری با داستانی تکمیل کند تا تصوراتی را برای خودمان داشته باشیم. تصوراتی که در بسیاری از مواقع از اشتباه بودن آن باخبر میشویم ولی باز هم ذهن دست از داستانسرایی برنمیدارد.
8- قسمتهایی از کتاب نیز موضوع زیستن به صورت «رواقیگری» را در ذهن تداعی میکند.
9- ترجمهی خوب خانم «دلآرا قهرمان» به مطالعه روان کتاب و بالطبع درک بهتر آن کمک شایانی کرده است.