معرفی کتاب: اخبار را دنبال نکنید

اخبار را دنبال نکنید – سالهای درازی به دلیل نیاز شغلی‌ام لازم بود اخبار را به صورت روزانه پیگیری کنم. تاکنون نیز با وجودی که بیش از پنج سال است این نیاز برطرف شده ولی آن عادت را ترک نکرده بودم. این در حالی است که در تمام این مدت علاقه‌‌مند به حذف مرور اخبار روزانه از زندگی‌ام بودم چرا که وقت بسیاری از من می‌گرفت. فرصتی که می‌توانستم به کارهای ضروری‌تری تخصیص دهم. ضرورت ترک این عادت (یا بهتر بگویم اعتیاد) را با تمام وجود حس می‌کردم.

در طول این روزها از محمدرضا شعبانعلی دو مورد را درباره‌ی اینکه «پیگیری بسیاری از خبرها، چیزی جز اتلاف وقت نیست» و اینکه «خبرخوانی را محدود یا قطع کنیم» مطالعه کردم که انگیزش خوبی در من ایجاد می‌کرد. ضرورت محدود کردن یا حذف پیگیری اخبار از سایتها و خبرگزاریها برای زندگی بهتر را به صورت مستقیم یا غیرمستقیم در بسیاری از کتابها همانند کتابهای «فلسفه‌ی ترس» یا «واقع‌نگری» می‌دیدم. دست آخر هم معرفی کتاب «اخبار را دنبال نکنید» را در سایت آقای امیر تقوی، مطالعه کردم. نام «رولف دوبلی» نویسنده کتابهای «هنر شفاف اندیشیدن» و «هنر خوب زیستن» را که روی کتاب دیدم، با توجه به محتوای مورد علاقه‌ی این کتاب جدید، درنگ ننموده و ترجمه‌ی این کتاب را که توسط «مهرگان خرد» منتشر شده است، در اولین فرصت خریداری و مطالعه کردم تا به حذف پیگیری اخبار روزانه و محدود کردن مطالعه اخبار به روشی که برای خودم تعریف کردم بینجامد.

اخبار را دنبال نکنید

اما چند نکته در این خصوص:

اخبار را دنبال نکنید

نویسنده: رولف دوبلی

مترجم: امید کریم‌پور

1- کتاب «اخبار را دنبال نکنید»، در 35 فصل سعی می‌کند مخاطب را قانع کند که دست از پیگیری اخبار روزانه بردارد. در این راه دلایل متعددی ذکر و به نوشته‌ها و تحقیقات دیگران نیز استناد می‌کند.

2- خود دوبلی نیز اعتراف دارد که در نگاهش به حذف اخبار، رادیکال صحبت می‌کند و حتی پرهیز از آن را نیز به شکل افراطی پیشنهاد می‌دهد. شاید مطالعه‌ی این کتاب برای برخی از اصحاب رسانه مانند خبرنگاران، روزنامه‌نگاران و گزارشگران، ناراحت‌کننده باشد. طبیعی است که این افراد به شغلشان احترام می‌گذارند و بسیاری از آنان با نگاه حرفه‌ای در تلاش برای داشتن جامعه‌ای بهتر از طرق مختلف همانند اطلاع‌رسانی و یا تهیه گزارشهای تفسیری، به دنبال تاثیرگذاری بر افکار عمومی، سازمانهای دولتی و غیردولتی، اقتصادی، اجتماعی و … هستند. دوبلی برای این افراد پیشنهادهایی هم دارد. او می‌گوید ما به «روزنامه‌نگاران تحقیقی» و «گزارشهای تشریحی» نیاز داریم و تشویق می‌کند که به این سمت حرکت کنند.

3- به نظرم در مطالعه‌ی این کتاب می‌بایست به «خطای ترکیب» هم توجه داشته باشیم. این خطا هنگامی روی می‌دهد که فرض شود آنچه در مورد یک فرد صادق است برای جمع نیز صادق خواهد بود. برای مثال اگر یک فرد پول خود را پس‌انداز کند، از نظر فردی کار درستی انجام داده است اما اگر تمام جامعه بخواهند پول خود را پس‌انداز کنند، مصرف کل جامعه پایین خواهد آمد و درنتیجه درآمد کل کاهش می‌یابد و ضرر آن به فرد فرد جامعه بازمی‌گردد. (مصداقهای این نوع خطا بسیار زیاد است) به همین ترتیب در حوزه فردی حذف اخبار روزانه نصیحت درستی محسوب می‌شود ولی اگر قرار باشد همه‌ی جامعه اخبار را حذف کنند، تبعات آن غیرقابل‌ پیش‌بینی خواهد بود. اگرچه حذف اخبار توسط کل جامعه غیرقابل اجرا به نظر می‌رسد و این کتاب نیز توصیه‌ای فردی است.

به هر حال مقصودم این است که درست است وجود خبرگزاریها و سایتهای خبری ضروری است اما توصیه‌های این کتاب نیز از نظر فردی و برای اشخاصی که از نظر شغلی وابسته به اخبار روزانه نیستند، مفید می‌باشد؛ چرا که بخشی از جامعه‌ نیز به صورت افراطی درگیر اخبار شده است. (صحبت در این زمینه بسیار است. صرفا به عنوان یکی از مضرات رجوع افراطی جامعه به اخبار، می‌توان از رشد اخبار جعلی و سطحی به منظور رفع این عطش نیز نام برد)

4- کتاب از حجم کمی برخوردار است و لذا می‌توانید مطالعه آن را در چند ساعت انجام دهید.

5- ترجمه‌ی کتاب توسط آقای امید کریم‌پور خوب انجام شده و مطالعه‌ی آن روان و به راحتی انجام می‌شود. با این حال ساختار جملات از لحاظ ادبی می‌توانست بهتر هم باشد و ضمن ارج‌نهادن به زحمت مترجم، پیشنهاد می‌کنم ویرایش مجدد متن کتاب در چاپهای آتی در دستور کار انتشارات قرار گیرد. (بخشهایی از کتاب که در ادامه ذکر شده، ترجمه‌ی آقای کریم‌پور می‌باشد)

6- دوبلی برای تصمیم‌گیری درخصوص پیگیری یا عدم پیگیری اخبار روزانه دو سوال ذکر می‌کند که می‌توانیم پس از مطالعه‌ی اخبار از خودمان بپرسیم: «آیا اکنون دنیا را بهتر درک می‌کنی؟» «آیا اکنون تصمیمات بهتری می‌گیری؟» در پاسخ به این سوالات باید به خطاهای شناختی نیز توجه داشته باشیم.

7- به نظرم شاه‌بیت صحبتهای دوبلی که بارها در طول کتاب نیز به آن بازمی‌گردد، بودن در دایره‌ی شایستگی‌های فردی است. او دایره‌ی شایستگی را چنین تعریف می‌کند: «دایره‌ی شایستگی شما ویترین شماست. حوزه‌ای که شایستگی شما در آن اساسا بالاتر از حد متوسط است (یا جایی که شما در تلاش برای تبدیل آن به بالاتر از حد متوسط هستید) خلاصه اینکه حوزه‌ی تخصصی شماست.» و در ادامه می‌گوید: «دایره‌ی شایستگی خود را بشناسید و در آن بمانید. اندازه‌ی دایره خیلی مهم نیست؛ با این حال دانستن حدود آن بسیار مهم است.» درنهایت فراتر از دیدگاهش به اخبار می‌نویسد: «بهتر است هر چیزی که خارج از دایره‌ی شایستگی‌تان است را فراموش کنید.» این «هر چیزی» می‌تواند حتی کتابهای بی‌ارتباط با دایره‌ی شایستگی باشد.

8- دوبلی در بخشهای متعددی، از استعداد بی‌نظیرش در خطاهای شناختی نیز بهره می‌گیرد. به عنوان مثال می‌نویسد: «تعداد قابل توجهی از افرادی که یک گزارش از سقوط هواپیما را در تلویزیون مشاهده می‌کنند، برای مدتی پرواز با هواپیما را متوقف می‌کنند؛ حتی اگر این وقایع بسیار نادر باشند و چنین تغییر اساسی در رفتار را توجیه نکنند.» یا در قسمت دیگری با تعریف خطای «سوگیری تاییدی» می‌نویسد: «در یک جریان بی‌پایان از اخبار، ما همیشه می‌توانیم به اندازه‌ی کافی برای تحکیم و تصدیق تئوری‌های خود دلایلی را بیابیم، هرچقدر هم که این مفروضات اشتباه باشند.» (اگر شما طرفدار گروه و نگرش خاص سیاسی یا اجتماعی بوده و در اینستاگرام به دنبال اخبار مربوط به این گروه خاص باشید، این نرم‌افزار با شناخت علایق و ازطریق الگوریتمهای هوشمند، ویدئوها و تصاویر و اخبار مرتبط با علاقه‌ی شما را نشان می‌دهد و شما هم به این باور می‌رسید که اکثر مردم طرفدار این نگرش خاص هستند. به طوری که حتی اگر به صاف بودن زمین اعتقاد داشته باشید، نظرات بسیاری را مشاهده می‌کنید که تایید می‌کنند زمین صاف است.)

9- درمجموع هنگامی که این کتاب را می‌خوانید صرفا کتابی درباره‌ی لزوم حذف اخبار از زندگی مطالعه نمی‌کنید؛ بلکه همانند کتاب «هنر شفاف اندیشیدن» اشاراتی هم به دیدگاههای تعداد زیادی از نویسندگان دیگر همانند نیکلاس کار در کتاب «اینترنت با مغز ما چه می‌کند»، دنیل کانمن در کتاب «تفکر کند و سریع» می‌شود. «رولف دوبلی» استاد ترکیب دیدگاه‌ها و نکات مطرح در کتابهای محققان بزرگ و استفاده از آنها به عنوان دلایل و مستندات برای اثبات نظریه خودش می‌باشد. حتی اگر از این منظر هم بنگریم، کتاب «اخبار را دنبال نکنید» ضمن اینکه می‌تواند یادآور برخی از کتابها و نظریه‌ها باشد، تمرین عملی خوبی است برای استفاده از آن نظریات و لذا مطالعه‌‌اش خالی از لطف نیست.

معرفی کتاب: Made to Stick (ایده عالی مستدام)

اگر به دنبال انتقال پیام، طرح و ایده به دیگران یا تبلیغ کالا و خدمات هستید، اگر دولتمرد و سیاستمدار هستید، اگر فرهنگ‌سازی، تدریس و سخنرانی در شغل‌تان جایگاهی دارد، اگر موفقیت در مذاکره برایتان اهمیت دارد، … برای تاثیرگذاری بیشتر پیشنهاد می‌کنم مطالعه‌ی کتاب Made to Stick نوشته‌ی چیپ هیث و دن هیث را که با عنوان «ایده عالی مستدام» ترجمه‌ی سید رامین هاشمی و مجتبی اسدی توسط انتشارات آریانا نیز منتشر شده است، از دست ندهید.

ایده عالی مستدام

به یاد می‌آورم زمانی که در کلاس داستان‌نویسی شرکت می‌کردم، مدرس‌مان می‌گفت: «بعد از اتمام این دوره دیگر از هر داستان یا فیلمی لذت نخواهید برد؛ نقاط قوت و ضعف آنها را خواهید دید و گاهی اتفاقات را می‌توانید پیش‌بینی کنید. انتظاراتی از داستان (رمان یا فیلم) خواهید داشت و نقاط عطفش را به وضوح می‌بینید.» آن زمان معنی این صحبت را درک نکردم ولی به مرور هرگاه فیلمی را می‌دیدم یا رمانی را مطالعه می‌کردم ذهنم به صورت ناخودآگاه معیارهای یک داستان خوب را می‌کاوید. حالا حتی گاهی اذیت می‌شوم و نمی‌توانم مانند سابق از هر رمان یا فیلم لذت ببرم و البته رمان یا فیلم خوب نیز لذتی دوچندان برایم ایجاد می‌کند.

کتاب: ایده عالی مستدام

نویسنده: چیپ هیث –  دن هیث

مترجم: سید رامین هاشمی – مجتبی اسدی

به نظرم مطالعه‌ی عمیق کتاب Made to Stick نیز می‌تواند چنین تاثیری داشته باشد تا نوع نگاهمان به آگهی‌ها، پیامها، طرح‌ها، خبرها و سخنرانی‌ها تغییر یابد و نقاط قوت و ضعف و تاثیرگذاری آنها را به راحتی ببینیم. اگر بر مباحث این کتاب تسلط پیدا کنید، پیامی که خوب بیان شود منجر به لذت دوچندان می‌شود و پیامی که بد بیان شود حالتان را خراب می‌کند.

– جان مطلب این کتاب، استفاده از روشهایی است که در قالب SUCCES ذکر شده است. SUCCES یعنی Simple (ساده بودن)، Unexpected (غیرمنتظره بودن)، Concrete (ملموس بودن)، Credentialed (معتبر بودن)، Emotional (احساسی بودن)، Story (داستانی بودن)

تقریبا درباره‌ی همه‌ی این موضوعات در مقالات و کتابهای مختلف به صورت مفصل پرداخته شده‌ است. با این حال جمع‌آوری، دسته‌بندی، تلاش برای آموزش کاربردی و طرح مثالهای مختلف برای هر کدام، منجر به کتاب خوب و ماندگاری شد که برادران هیث انجام دادند.

– هیث‌ها این کتاب را به سبب اینکه به بررسی عوامل ماندگاری ایده‌ها می‌پردازد، به نوعی مکمل کتاب نقطه‌ی اوج و البته فراتر از قلمرو کتاب مالکوم گلدول می‌دانند.

– از قسمتهای جذاب هر بخش از کتاب، بخش کلینیک ایده می‌باشد. در این بخش می‌توانید مثالهایی را مطالعه و با چک‌لیست SUCCES تطبیق دهید. پیشنهاد می‌کنم به عنوان تمرین، هنگامی که پیامی را دریافت می‌کنید، صفحات کلینیک ایده و چک‌لیست مربوطه را در ذهنتان تصویرسازی و نسبت به تکمیل این چک‌لیست شش سوالی اقدام نمایید.

– متن انگلیسی کتاب روان و ساده نگاشته شده است به طوری که کسی که به زبان انگلیسی تسلط متوسط هم داشته باشد، می‌تواند آن را مطالعه کند. ترجمه آقایان هاشمی و اسدی نیز خوب انجام شده و زیرنویس‌هایی که مترجمین اضافه کرده‌اند، کمک شایانی به فهم مطالب می‌کند.

– شاید بهتر بود یک CD حاوی مثال‌های ذکرشده ازجمله آهنگها و ویدئوهای مرتبط کنار کتاب باشد. یا ممکن بود یک سایت ویژه کتاب راه‌اندازی می‌شد و مستندات در آن بارگذاری می‌شد. البته پیامکی در چاپ فارسی کتاب معرفی شده ولی برای من که کار نکرد. با اینحال با جستجوی کوتاهی در اینترنت و یوتیوب می‌توانید تمام مثالهای ذکر شده را پیدا و مشاهده کنید که به نظرم برای درک مباحث کتاب، بسیار ضروری است.

– برخی از عبارتهای کتاب که برای من ماندگار شدند بعلاوه نوشته‌هایم در حاشیه‌ی آنها: (ترجمه هاشمی و اسدی)

* «افزایش دقت تا رسیدن به نقطه بی‌فایدگی، نشانه‌ای از اسارت در دام دانش است. برای مدیرعامل [شرکت هواپیمایی]، بیشینه‌کردن ارزش سهام‌دار چارچوب رفتاری بسیار مفیدی است اما برای مهماندار این‌گونه نیست. برای فیزیکدان ابرهای احتمالی الکترونی پدیده‌ی جذابی است اما برای کودک قابل درک نیست. افراد به جای اینکه به اندازه‌ای به شما اطلاعات بدهند که برایتان مفید است و کم‌کم به آن اطلاعات بیفزایند، وسوسه می‌شوند که همه چیز را با دقت کامل، صادقانه و صحیح به شما بگویند.» (نکته‌ی بسیار مهمی است. اینکه دیدگاه ما با دیدگاه مخاطب تفاوت بسیاری دارد. چیزهایی که برای ما بدیهی به نظر می‌رسد شاید حتی به ذهن مخاطب نرسد. تحقیق الیزابت نیوتون مثال جالبی در این زمینه است.)

* «تمام آگهی‌های خلاق مشابه یکدیگر هستند، اما هر آگهی ناموفق عدم خلاقیت خاص خود را دارد.» (تداعی گرفته شده از کتاب آنا کارنینای تولستوی: همه خانواده‌های خوشبخت به هم شبیه‌ هستند، اما خانواده‌های بدبخت هرکدام بدبختی خاص خود را دارند)

* «آنتوان دو سنت اگزوپری خلبان و نویسنده فرانسوی تعریفی درباره ظرافت مهندسی پیشنهاد داده است: طراح هنگامی متوجه می‌شود به نقطه‌ی ایده‌آل رسیده است که چیزی برای حذف کردن نمانده باشد، نه هنگامی که چیزی برای اضافه کردن نمانده باشد.»

* «ساده‌ترین راه برای جلب توجه افراد این است که الگو را بشکنید. انسان‌ها به سرعت با الگوهای ثابت سازگار می‌شوند. برانگیختن ثابت و مدام احساسات موجب می‌شود که آنها را نادیده بگیریم: به وزوز دستگاه تهویه مطبوع یا سر و صدای ترافیک، بوی شمع یا مشاهده قفسه‌ی کتاب بیندیشید. تنها هنگامی از وجود این چیزها آگاه می‌شویم که تغییری اتفاق بیفتد مثلا هنگامی که دستگاه تهویه مطبوع خاموش شود یا وقتی که نیاز باشد کتابها دوباره مرتب شوند.»

* «حس عصبانیت ما را آماده مبارزه و حس ترس ما را آماده فرار می‌کند. … دومین اثری که عصبانی‌شدن می‌گذارد …، این است که درباره‌ی قضاوتمان مطمئن‌تر می‌شویم. هنگامی که ما عصبانی می‌شویم مطمئن هستیم که حق با ماست. … دلیل زیست‌شناختی غافلگیری چیست؟ غافلگیری کاری می‌کند که توجه کنیم.»

* «در حالی که دانش‌آموزان پشت ماشین تحریر دستی‌شان نشسته بودند، معلم اولین تکلیف آنها را اعلام کرد. آنها باید لید یک گزارش روزنامه را می‌نوشتند. معلم به سادگی واقعیتها را توضیح داد: کنت ال پیترز، مدیر مدرسه بورلی هیلز، امروز اعلام کرد که پنجشنبه آینده تمام معلمان دبیرستان برای شرکت در کنفرانسی درباره روشهای جدید تدریس به ساکرامنتو سفر خواهند کرد. مارگارت مید انسان‌شناس، دکتر رابرت مینارد هاتچینز مدیر کالج و ادموند پت براون فرماندار کالیفرنیا ازجمله سخنرانان این کنفرانس خواهند بود. … لیدهایی که بیشتر دانش‌آموزان نوشته بودند واقعیت‌ها را به گونه‌ای کنار هم چیده بودند تا به یک جمله تبدیل شود. … معلم لیدها را جمع کرد و سریع نگاهی به آنها انداخت…. درنهایت گفت لید این گزارش این است: پنج‌شنبه‌ی آینده مدرسه تعطیل است.»

* «تجربه‌ی آهان! هنگامی که پیش از آن، تجربه‌ی هان؟ آمده باشد، بسیار رضایت‌بخش‌تر خواهد بود.» (ابتدا در ذهن مخاطب سوال ایجاد کن، بعدش به سوال پاسخ بده. شکاف دانش)

* «دعوت افراد به پیش‌بینی می‌تواند مانع از اطمینان بیش از حد آنها شود.» (کتاب  Factfulness روسلینگ هم از همین روش استفاده می‌کرد. ابتدا سوالاتی مطرح می‌کرد که اغلب اشتباه جواب می‌دادیم. بعد از این که تصورات قبلی‌مان را به چالش می‌کشید، مباحث خودش را ذکر می‌کرد.)

* «مهم نبود که 4135 کلاهک یا 9437 کلاهک در جهان موجود است. نکته اینجا بود که می‌بایست این درک به افراد منتقل می‌شد که این مسئله بزرگ و غیرقابل کنترل است. … آمارها به ندرت به خودی خود معنی‌دار هستند: تقریبا همیشه باید از آمار برای نشان دادن یک رابطه استفاده کرد. به‌یادسپاری روابط بسیار مهم‌تر از خود اعداد می‌باشد.» (هیچوقت این عددها را حفظ نمی‌توانیم بکنیم ولی روابط را میشه درک کرد)

* «افرادی که کمتر به اصول اخلاقی پایبند هستند و هوش تحلیلی بالایی دارند، می‌توانند با کمی تغییر شکل، تقریبا از هر مجموعه آمار و ارقام نتیجه موردنظر خود را بسازند. البته به یاد داشته باشیم که بدون آمار، دروغ گفتن راحت‌تر است.» (دکتر عادل آذر در کتاب «آمار و کاربرد آن در مدیریت»، تحت عنوان «آیا آمار دروغ می گوید؟» مثالهایی ذکر می کند و می نویسد: «اگر فردی بخواهد دروغی را با سفسطه بیامیزد باید به آمار رجوع کند.»، کتاب «چگونه با آمار دروغ بگوییم» نوشته حسین راهداری نیز به همین موضوع پرداخته است، درس «همیشه نمی‌توان از مطالعات آماری، نظریه های علمی استخراج کرد» در سایت متمم به لزوم دقت به همبستگی و علت و معلول در آمارها می‌پردازد. در مباحث مربوط به تفکر نقادانه و پرهیز از افتادن در دام مغالطه‌ نیز دقت در توجه به آمارها اهمیت زیادی دارد)

* «ممکن است چیزی را به دلیل اینکه احساس بیشتری فراخوانی می‌کند بهتر به یاد بیاوریم نه به دلیل اینکه متداول‌تر است. ممکن است چیزی را بهتر به خاطر بیاوریم زیرا رسانه‌ها زمان بیشتری را صرف پوشش آن می‌کنند.» (یکی از خطاهای شناختی انسانها. دنیل کانمن در کتاب تفکر سریع و کند از این خطا به عنوان دسترس‌پذیری، احساس و خطر نام می‌برد و با مثالهایی همراه می‌کند مانند وحشت مردم از ماده شیمیایی آلار در سال 1989 و یا ترس بیش از اندازه از حملات تروریستی که هر دو توسط رسانه‌ها بوجود آمد. ما هم تجربه ترس از سقوط هواپیما را تجربه کرده‌ایم به طوری که گاهی مسافرتهای زمینی را با وجود خطر بسیار بیشتر از هواپیما ترجیح می‌دهیم.)

* «مادر ترزا زمانی گفت: اگر من به عموم مردم نگاه کنم اقدامی نمی‌کنم، اما اگر به یک نفر نگاه کنم اقدام می‌کنم. … هنگامی که به قلبمان رجوع کنیم، فرد برتر از عموم است.» (به دلیل همین ویژگی انسانها است که سرپرستی گرفتن کودکان در موسسات خیریه مثلا کمیته امداد حس بهتری دارد تا کمک عمومی به خود موسسه)

* «افرادی که تفکر تحلیلی آنها برانگیخته شده بود، کمتر کمک کردند [نسبت به افرادی که احساسات آنها برانگیخته شده بود]» (شاید به همین دلیل است که در تبلیغات تلویزیونی، نقش احساسات و آهنگ و ریتم پررنگ‌تر از تحلیل و منطق است)

* «[لانس] آرمسترانگ بعدها گفت هنگامی که با ورزشکار خوبی مثل اولریش رقابت می‌کند بهتر رکاب می‌زند.» (قدر رقبای خوب را بدانیم و سعی کنیم با یک نفر رقابت کنیم. این موضوع از نظر روانی باعث پیشرفت در زندگی‌مان می‌شود)

* «اگر بخواهید راهنمای خرید سهام سفارش بدهید، چکی را به آدرس بیان شده در آگهی می‌فرستید. اما در چاپهای مختلف این آگهی، آدرس با اندکی تفاوت نسبت به دیگری نوشته شده است. این کار باعث می‌شود هنگامی که سفارش شما با آدرس خاصی به دست شرکت رسید، بازاریاب این مسئله‌ی ارزشمند را بفهمد که کدام آگهی عامل این فروش بوده است.» (این روش اکنون در سئو نیز مطرح می‌باشد. بنرها و بک‌لینک‌هایی که برای تبلیغات در سایتهای دیگر منتشر می‌کنیم، با آدرس لینکهای متفاوتی به سایت ما وصل می‌شوند تا بتوانیم تحلیل کنیم ورودی سایت‌مان از کدام تبلیغ بیشتر بوده است.)

* «شرکتها اغلب بر ویژگی‌های محصول تاکید می‌کنند، درصورتی که باید بر منفعت‌ها تاکید کنند. رایج‌ترین دلیل ناکامی تبلیغات این است که تبلیغ‌کنندگان آن قدر غرق در دستاوردهای خود هستند (بهترین بذر جهان!)، که فراموش می‌کنند به ما بگویند چرا باید از آنها خرید کنیم (بهترین چمن جهان!). … به بیان دیگر خریداران مته‌های یک‌چهارم اینچی نمی‌خرند بلکه سوراخهای یک‌چهارم اینچی می‌خرند تا بتوانند عکس فرزندانشان را آویزان کنند.» (این را در کتابهای بازاریابی مکرر دیده‌ایم ولی بسیارفراموش‌مان می‌شود.)

* «نگویید افراد هنگام استفاده از لاستیک‌های گودیر لذت امنیت را احساس می‌کنند، بگویید شما هنگام استفاده از لاستیک‌های گودیر لذت امنیت را احساس خواهید کرد.»

* «شبیه‌سازی ذهنی به افراد کمک می‌کند تا بهتر جوشکاری کنند و بهتر دارت پرتاب کنند. شیپورنوازان نواخت خود را بهبود دادند و اسکیت‌سواران نمایش اسکیت‌سواری خود را بهتر کردند. … درمجموع منافع حاصل از تمرین ذهنی در تنهایی، دو سوم تمرین فیزیکی واقعی است.» (شاید به همین دلیل است که در بدنسازی بسیار تاکید می‌کنند هنگامی که وزنه‌ می‌زنی تمرکز کن روی وزنه‌زدن و سعی کن سنگینی آن را احساس کنی)

کتابهای رایگان یا نسبتا رایگان!

به دلایل زیادی، کتابهای کاغذی رو به نوع مجازی و الکترونیکی اونها ترجیح می‌دهم ولی از وسوسه‌ی رایگان‌شدن یا ارزان‌شدن بسیاری از کتابهایی که در فهرست مطالعه‌ام بوده نمی‌توانم بگذرم لذا این چند روز بعضی از کتابهایی که می‌خواستم رو از طریق کتابخوانهای فیدیبو، کتابراه و طاقچه تهیه و شروع به مطالعه کردم. شما هم بد نیست نگاهی به این کتابخوانها بیندازید. در فیدیبو می‌توانید کتابهای انتشارات دانشگاه تهران را رایگان مطالعه کنید. برنامه خوبی هم برای این ایام در پنج پلتفرم فیدیبو، طاقچه، نوار، کتابراه و پژوهان با همکاری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به نام «پویش سراسری کتابخانه» راه اندازی شده که با وارد کردن کد ketabkhane70 برای بزرگسالان و ketabkhane80 برای کودک می‌توانید روزانه یک کتاب را با تخفیفهای 70 و 80 درصد تهیه کنید.

چند نکته درباره کتاب «در جستجوی معنا»

از متن کتاب: «زندانیان برجسته مانند کاپوها، آشپزها، انباردارها و پلیس اردوگاه هیچگاه گمان نمی‌کردند که تحقیر شده‌اند. بلکه برعکس احساس می‌کردند که ترفیع یافته و افتخاری نصیبشان شده است. برخی از آنان حتی احساس خودبزرگ‌بینی هم می‌کردند. واکنش و عکس‌العمل روحی و جسارت اکثریت زندانیان نسبت به آنها بر چند نوع بود و گاهی نیز از روی کنایه و بذله‌گویی بروز می‌کرد. به عنوان مثال یک زندانی درباره‌ی کاپویی به زندانی دیگر چنین می‌گفت: فکرش را بکن! من این شخص را قبل از جنگ زمانی که رئیس بانک بود می‌شناختم. آیا هرگز تصور می‌کرد که به چنین مقامی برسد؟» (در جستجوی معنا، ویکتور فرانکل، ترجمه امیر لاهوتی)

–  مهم نیست در چه محدوده‌ای می‌نگریم. خانه، مدرسه، شهر، کشور یا سطح کره‌ی زمین. هر کدام زندانی است به وسعت خودش و مقامهایی که به صورت موقت به دست می‌آوریم. همه‌ی این مقامها وقتی ارزش دارند که معنایی در زندگی ایجاد کنند.

–  شنیده‌ایم که انسانها عموما یکی از سه هدف غریزه جنسی، قدرت و پول را دنبال می‌کنند. فروید در روانکاوی به دنبال عقده‌های جنسی است و آدلر به دنبال عقده حقارت و طلب قدرت اما ویکتور فرانکل می‌گوید هدف دیگری نیز وجود دارد و آن معنا بخشیدن به زندگی است. لذا به جای نگریستن به گذشته، بیشتر به آینده نظر می‌کند. اینکه چرا زندگی می‌کنیم؟ چرا سختی را تحمل می‌کنیم؟ چرا تلاش می‌کنیم و … را هدف غایی مشخص می‌کند.

–  از نظر فرانکل معنای زندگی برای هر فرد متفاوت با فرد دیگری است و ممکن است در طول زمان تغییر کند بدین معنی که معنای زندگی امروز با معنای زندگی فردا تفاوت داشته باشد. لذا روانپزشک نمی‌تواند نسخه‌ای واحد برای افراد ارائه دهد و یا معنای زندگی افراد را پیدا کند. وظیفه‌ی وی صرفا کمک به فرد برای یافتن معنای زندگی توسط خود فرد است.

–  شاید در حوزه روان درمانی لوگوتراپی در زمان خودش حرف جدیدی برای گفتن داشته و تکنیکهایی را معرفی کرده است. با اینحال سالیان دراز قبل از آن، ادیان هم (بویژه ادیان الهی) به انسان همین صحبتها را (و فراتر از آن) متذکر می‌شدند و آموزش می‌دادند.

جهان برای زیستن رو به بهبود است یا بدتر شدن؟

نظر شما چیست؟ جهان آینده را چگونه تصور می‌کنید؟ سوالات ذیل را مرور کنیم.
– امروزه در تمامی کشورهای با سطح درآمد پایین در جهان، چند درصد از دانش‌آموزان دختر تحصیلات ابتدایی را به پایان می‌رسانند؟ الف) 20 درصد ب) 40 درصد ج) 60 درصد
– در بیست سال گذشته، درصد جمعیت جهان که در فقر شدید زندگی می‌کنند …
الف) تقریبا دو برابر شده است ب) تقریبا همان اندازه، بیشتر یا کمتر باقی مانده است ج) تقریبا به نصف کاهش پیدا کرده است
– امروزه در دنیا 2 میلیارد کودک بین سنین 0 تا 15 سال وجود دارد. طبق گفته سازمان ملل متحد در سال 2100 چند کودک در جهان وجود خواهند داشت؟
الف) 4 میلیارد ب) 3 میلیارد ج) 2 میلیارد
– در سراسر جهان، آقایان دارای سی سال سن به طور متوسط ده سال از عمرشان را در مدرسه گذرانده‌اند، خانمهای همسن‌شان به طور متوسط چند سال از عمر خود را در مدرسه گذرانده‌اند؟
الف) 9 سال ب) 6 سال ج) 3 سال

بهتر است پاسخ را در کتاب factfulness نوشته هانس رزلینگ پیدا کنید. (برای اینکه کنجکاوی که نویسنده می‌خواهد در ابتدای کتاب ایجاد کند باقی بماند و به قولی اسپویل نشود)

واقعیت factfulness

factfulness را هنگامی برای مطالعه انتخاب کردم که دیدم بیل گیتس تعداد زیادی از نسخه‌های آن را به فارغ‌التحصیلان کالجها و دانشگاههای آمریکا هدیه داده است. او می‌نویسد: «این کتاب یکی از مهمترین کتابهای آموزشی است که تاکنون مطالعه کرده‌ام.»
تاکنون factfulness به فارسی توسط حداقل 6 انتشارات مختلف ترجمه شده که البته من ترجمه‌ی بهار رحمتی نشر نوین را مطالعه کردم. عنوان فرعی آن هست: «ده دلیل برای اینکه ما درباره جهان اشتباه فکر می‌کنیم و چرا اتفاقات جهان از آن چه به نظر می‌رسند، بهترند.»
مدتی قبل مطلب کوتاهی درباره اینکه خیلی وقتها از اطرافیان می‌شنویم قدیمها بهتر بود، نوشته بودم. خیلی وقتها حواسمان نیست که قدیم‌ها فاجعه بود. حکومتهای استبدادی و جنگها زیاد بودند و کشتار وحشیانه تعداد زیادی از مردم را به فلاکت می‌انداخت؛ اکثریت جامعه بی‌سواد بودند و هرگونه خرافات را باور می‌کردند؛ مردم بدون برق و اینترنت چه می‌کردند؛ سرما را چطور تحمل می‌کردیم؛ از کودکانی که به دنیا می‌آمدند چه تعدادی زنده می‌ماندند و چه بسیار مادرانی که سر زایمان جان خود را از دست می‌دادند.
ممکن است هدف اصلی هانس رزلینگ، ایجاد دیدگاه مثبت در مخاطب نسبت به آینده‌ی جهان و در پی‌اش آرامش ذهنی و انگیزه‌های مثبت برای تلاش در ساخت آینده‌ای بهتر باشد ولی از آن بگذریم، یکی از مهمترین دستاوردهایش، مصداقهای بسیار زیبا و اثرگذار در تفکر نقادانه است. درواقع اگر به دنبال تمرینهای خوب برای تفکر نقادانه می‌گردید، پیشنهاد می‌کنم حتما این کتاب را مطالعه کنید.
یکی دیگر از فواید مطالعه‌ی factfulness نیز یادآوری در جای جای آن هست که این اخبار بد هستند که به طور گسترده مورد توجه مخاطب قرار می‌گیرد و اگر خبرنگاران و رسانه‌های خبری، اخبار خوب را بیشتر از اخبار بد پوشش بدهند به بیکار شدن آنها یا تعطیلی آن رسانه می‌انجامد. لذا اثرات منفی روانی وابستگی به اخبار می‌تواند بسیار زیاد باشد و لازم است ضمن ایجاد تعادل در آن، نسبت به آنچه دریافت کرده‌ایم دیدگاهی نقادانه داشته باشیم.

معرفی کتاب: زمین بر پشت لاکپشت ها

این رمان رو خیلی قبل تر دیده بودم و بی تفاوت از کنارش رد می شدم ولی هنگامی تصمیم به مطالعه اش گرفتم که توسط بیل گیتس در اینستاگرام معرفی شد. با یک جستجوی ساده در اینترنت متوجه شدم ترجمه اش در بازار وجود داره و با وجودی که عموما از کتابهای الکترونیکی خوشم نمیاد و تجربه ی خوبی در مطالعه شون ندارم، به دو دلیل تصمیم گرفتم نسخه الکترونیکش رو از طاقچه خریداری کنم:

۱- دستیابی سریعتر به کتاب در ایام نوروز بدون نیاز به حضور فیزیکی در بازار ۲- نیازی به نگهداری این رمان در منزل در کنار کتابهای دیگه حس نمیکردم

و اما  درباره ی نویسنده ی کتاب:

جان مایکل گرین نویسنده صاحب نامی که تقریبا تمام آثارش مورد توجه قرار گرفته است. او در سال ۲۰۰۶ جایزه مایکل ال پرینتز را برای رمان «در جستجوی آلاسکا» برنده شد. رمان the fault in our stars در ژانویه ۲۰۱۲ پرفروشترین کتاب نیویورک تایمز شد. این کتاب با نامهای ستارگان بخت ما مقصرند، اشتباه در ستاره های بخت ما، شوربختی ما، من او و نحسی ستارگان، نحسی ستارگان بخت ما، نقص ستارگان ما، و بخت پریشان بارها طی دو سه سال اخیر در ایران توسط ناشران مختلف ترجمه و به چاپ رسیده است. در سال ۲۰۱۴ فیلمی بر پایه آن ساخته شد که فروش بسیار خوبی داشت. فیلم موفق دیگری نیز بر اساس کتاب شهرهای کاغذی در سال ۲۰۱۵ ساخته شد. نام وی در سال ۲۰۱۴ در لیست ۱۰۰ نفر شخص تاثیرگذار در جهان نشریه تایم قرار گرفت.

جان گرین علاوه بر داستان نویسی به دلیل پستهای ویدئویی نیز شناخته شده است. ویدئوبلاگی در یوتیوب که با برادرانش تشکیل داده، بیش از ۳ میلیون مشترک دارد. در تد می توانید ویدئویی با عنوان «راهنمای خوره ها برای یادگیری هر چیزی به صورت آنلاین»، برای آشنایی بیشتر با وی و نظراتش درباره آموزش آنلاین ببینید. در این سایت نیز می توانید ویدئوی دیگری از وی درباره ی کتاب مشاهده کنید. (هر دو ویدئو دارای زیرنویس فارسی هستند.)

 

کتاب  Turtles all the way down:

کتابی شامل جملات فلسفی و مفهومی برای اندیشیدن. شخصیت اصلی، فردی است دارای وسواس و بیماری روحی. فردی که به دنبال میلیونری گمشده می گردد ولی درواقع به دنبال جستجوی خویشتن می باشد. رمانی درباره زندگی روزمره آنلاین و امروزی انسانها و مشکلاتشان بویژه جامعه آمریکایی با دستگاههای فلزیاب مستقر در مدارس برای جلوگیری از ورود اسلحه. زندگی عریان در فضای دیجیتال و رهگیری فعالیتهای آنلاینمان در فضای دیجیتال به صورت لحظه ای با وجود تمام پنهانکاریها. غرق شدن انسانها در دنیا و مشکلات خودشان و نیاز به دوست داشتن و دوست داشته شدن و به دنبال دلیل زنده بودن، خودپسند نبودن و ارزش دادن به کیفیت زندگی بقیه.

این کتاب با اختلاف کم، جایگاه دوم در منتخبهای گروه جوانان بزرگسال را در گودریدز ۲۰۱۷ به خود اختصاص داد. طبق عادت از آنجایی که هنوز سرعت مطالعه ام به زبان فارسی بسیار بیشتر از مطالعه به زبان انگلیسی هست و طولانی شدن مطالعه حوصله ام را سر می برد، همراه با مطالعه نسخه فارسی کتاب گهگاهی برای تفنن چند صفحه ای را از نسخه اصلی کتاب مطالعه میکردم و بعضا برای یادگیری بهتر زبان با ترجمه تطبیق می دادم. ترجمه فارسی کتاب توسط خانم فاطمه جابیک با عنوان زمین بر پشت لاکپشتها، نه چندان زیبا ولی مناسب توسط نشر میلکان منتشر شده است.

معرفی کتاب: گفت و گو با نجف دریابندری

در تعطیلات نوروز فرصتی به دست آمد تا بعد از مدتها مطالعه کتابهای تخصصی فناوری اطلاعات،‌ چند کتاب خوب عمومی که از قبل برای مطالعه ی آنها لحظه شماری میکردم به دست بگیرم و مطالعه شان را آغاز کنم. یکی از آنها کتاب «گفتگو با نجف دریابندری» بود. گرچه حدود بیست سی درصد از سوال و جوابها در قسمتهای مختلف با عبارات دیگر تکرار و بعضا از حوصله خارج می شد ولی درمجموع آموخته های مناسبی برایم داشت.

و اما چند نکته درباره ی این کتاب:

– هدف اصلی من، آشنایی و درک تجربیاتی بود که یک مترجم می بایست رعایت کند. خوبی اینگونه مصاحبه ها نیز همین است که اگر به درستی انجام شده باشد دید خوبی در این زمینه به مخاطب می دهد. این تجربیات لابلای کتاب موج می زند.

– انتظار داشتم در این کتاب به اصول و قواعدی که در کار ترجمه ی کتاب حاکم است، برسم. جالب اینکه این اصول وجود دارد ولی اینگونه نیست که به صورت تیتروار و بند بند ذکر گردد بلکه با مطالعه کامل کتاب به درک آن می رسیم. اصولی که خود دریابندری به مرور به آن دست یافته و برای خود رعایت می کند. در هر شغلی که نگاه کنیم چنین اصول شخصی شده ای را می توانیم ببینیم و چه خوب است اگر با یادگیری آنها از بهترین اساتید آن حرفه، متناسبترین هایشان با شرایط خودمان را بگیریم و غیرمتناسبها را به گوشه ای بگذاریم تا به سبک شخصی خودمان دست یابیم تا چرخ را دوباره اختراع نکنیم.

– با توجه به خاطراتی که از افراد مختلف در میان مصاحبه ها ذکر می شود، می توان به شناختی چند خطی (البته از منظر دریابندری)‌ از افرادی همچون جمالزاده، گلستان، جلال، دهخدا و …، و تالیفات آنها دست یافت و سیری مختصر در تاریخ چند دهه قبل داشت.

– انجام مصاحبه یک تخصص است. می دانیم که پرسشگر نباید به ذکر سوالات از قبل طراحی شده بسنده کند و باید لابلای پاسخها سوالات جدیدی به دست بیاورد. همچنین می بایست از تخصص کافی درباره موضوع گفتگو برخوردار باشد تا در مواقع لزوم به کمک مصاحبه شونده بیاید، مصاحبه را هدایت کند و به قولی عصاره ی کلام را از زبان مصاحبه شونده بیرون بکشد. (مستمع صاحب سخن را بر سر ذوق آورد) مصاحبه کار سختی است. مشخص است آقای مظفری اطلاعات بسیار خوبی درخصوص موضوع گفتگو داشتند اگرچه بعضی قسمتها سوالات به سمت کلیشه می رفت و دریابندری به خوبی از زیر سوالات بی ربط شانه خالی می کند و پاسخهای خود را می دهد. شجاعت ایشان در انتشار قسمتهایی که آقای دریابندری کلا پرسش مطرح شده را زیر سوال می برد نیز ستودنی است. مطالعه ی چنین گفتگوهایی که به صورت کتاب منتشر می شوند برای گزارشگران، مجریان و تمامی علاقه مندان به انجام مصاحبه و گفتگو الزامی است.

سخنی کوتاه درباره قوانین کاریزما

پیش نوشت 1: سه دلیل باعث شد مطالعه کتاب «قوانین کاریزما» را شروع کنم. اولین دلیل اینکه با این کتاب ازطریق سایت متمم آشنا شدم لذا لازم می‌بینم از مجموعه همکاران این سایت بویژه آقای محمدرضا شعبانعلی عزیز تشکر کنم. دومین دلیل موضوع جذاب آن بود. کاریزما چیزی است که فکر می‌کردم همه‌ی افراد ندارند و شاید نمی‌توانند به دست بیاورند. دوست داشتم با مباحث آن بیشتر آشنا شوم و تا جایی که می‌توانم بکار بگیرم. این بود که این کتاب را در لیست انتخابهایم برای مطالعه قرار دادم. سومین دلیل هم، رنگ و طراحی جلد آن بود؛ به طوری که ناخودآگاه توجهم را جلب کرد تا از میان چندین کتاب مختلف آن را انتخاب کنم. جالب نیست؟

پیش نوشت 2: کاملترین معرفی این کتاب را می‌توانید در سایت متمم مطالعه کنید؛ پس صرفا به ذکر چند نکته کوتاه بسنده می‌کنم که تکراری نباشند. لذا پیشنهاد می‌کنم قبل از ادامه‌‌ی مطالب، معرفی کتاب قوانین کاریزما را در متمم مطالعه کنید.

1- بارها در هنگام مطالعه‌ی محورهای مختلف کتاب، به این موضوع فکر می‌کردم که چقدر خوب و زیاد این مباحث در دین اسلام، هم در آیات قرآن و هم در روایات چهارده معصوم (ع) توصیه شده است. از پاکیزگی ظاهر و گفتار و رفتار با دیگران و داشتن هدف گرفته تا صداقت و نیتهای درونی. به نظرم مشکل اینجاست که گاهی این روایات را ساده می‌بینیم و از آن عبور می‌کنیم، درحالی که در چنین کتاب و اغلب کتابهای موفقیت نیز همانها را می‌بینیم ولی با زبان و ادبیات دیگر. یکی از مشکلات مهم انسان، انجام ندادن آنهاست. کسی چه می‌داند. شاید در آینده‌ی دور، باز هم همین نکات با ادبیات دیگر برای انسانها تکرار شود و باز هم یکی از مشکلات مهمشان، انجام ندادن آن باشد. (امیدوارم که اینطور نباشد)

2- به نظرم مطالعه و بکارگیری این محورها برای همه‌ی افراد و برای ساختن دنیایی بهتر مفید است. نمی‌توانیم بگوییم محورهای کتاب فردگرا است و فقط به درد خودمان می‌خورد. تأثیرات بکارگیری آن در جامعه‌ی اطرافمان بسیار زیاد است؛ چرا که ازاین طریق علاوه بر اینکه به خودمان کمک می‌کنیم، به دیگران هم برای تعریف هدف در زندگی و رسیدن به اهدافشان کمک خواهیم کرد لذا هیچ کس نمی‌تواند بگوید به این موارد نیاز ندارد.

3- مباحث معرفی شده در کتاب، می‌تواند بدیهی باشد ولی لازم است. ضمن اینکه معمولا ما انسانهای فراموشکاری هستیم و با علم به خوب بودن خیلی از چیزها، آنها را بکار نمی‌گیریم. پس بهتر است بارها و بارها از روشهای مختلف به خودمان یادآوری کنیم. فهرست خوبی نیز از نکات لازم جمع‌آوری شده است.

4- می‌دانیم که ابزارها و تکنیکها می‌تواند بسته به نیت ما برای جامعه مفید باشد یا مضر. این موضوع برای کاریزما نیز صدق می‌کند. حتی شاید فرد کاریزماتیک با نیت سوء بیشتر از فرد کاریزماتیک با نیت خیر بر جامعه اثر بگذارد. نمونه‌های آن را خوب می‌توانیم در دنیای امروز و تاریخ گذشتگان مشاهده کنیم. به همین دلیل است که همانطور که در دین نیز تأکید شده، خلوص نیت و صداقت در رفتار و گفتار از نکات اساسی و ضروری است. در کتاب هم در فواصل گوناگون و به بهانه‌های مختلف از واژه sincerely استفاده و بر اهمیت صداقت در بکارگیری قوانین کاریزما تأکید شده است.

این کتاب، فقط درباره چگونه پولدار شدن نیست

در جاهای مختلف گفته‌ام که به نظرم مطالعه کتابهایی درباره موفقیت، مثل حمام گرفتن هستند. بیشتر حرفهای تکراری می‌زنند که بارها و بارها در جاهای مختلف دیده‌ایم، شنیده‌ایم و چه بسا وقتی پای سخنرانی خودمان برسد، ساعتی نیز درباره آن صحبت کنیم؛ ولی هر از چند گاهی مطالعه مجدد این تیپ کتابها، موجب تجدید قوا است. کیوساکی نیز همانند برایان تریسی و بسیاری دیگر معمولا کتابهای بازارپسند می‌نویسد ولی به نظرم در اینگونه کتابها نیز به همان دلیلی که آوردم، می‌توان گفته‌های ارزشمندی را یافت. پدر پولدار، پدر بی‌پول از این جهت کتابی متفاوت بود که تناقضها و تفاوتهای دو نوع تفکر را مقایسه می‌کرد. تفکری که از ترس و امنیت شغلی و پرداخت به موقع اقساط و … می‌گوید در مقابل تفکری که شهامت ریسک حساب شده دارد و…

1- به ظاهر این کتاب برای کسب ثروت نوشته شده است ولی نکات ذکر شده برای کسب هرگونه موفقیتی موثر می‌باشد و از این منظر می‌تواند برای همه‌ی اقشار کارآمد باشد.

 2- با وجودی که کتاب در سال 1997 نگاشته شده ولی مطالعه آن هنوز بوی تازگی می‌دهد و مشکلاتی که ذکر می‌شود، هنوز پابرجا است. جالب است که جامعه بشری امروز گرفتار دردهایی است که از سعدی و مولانا گرفته تا کیوساکی سالها قبل گفته‌اند و احتمالا در آینده هم دیگران خواهند گفت.

3- بعضی وقتها به دوستانم که صرفا مطالعات و آموزش رشته تخصصی خاصی (پزشکی، الکترونیک، فناوری اطلاعات، عکاسی، پرستاری و …) را انجام می‌دهند، پیشنهاد می‌کنم که یادگیری فنون مدیریتی، کسب و کار، مالی و اجتماعی را در کنار تخصص خود به عنوان مکمل درنظر داشته باشند. (البته نه فقط به خاطر پول بلکه برای رسیدن به اهداف مختلفی که مدنظرشان دارند) برایم جالب بود یکی از مهمترین اصول کتاب همین بود و در سراسر کتاب توصیه می‌شد، کنار درسهای تخصصی، دروس مالی را نیز یاد بگیریم.

4- بعضی از جملات کتاب که برایم جالب بود را در ذیل ذکر می‌کنم. لطفا در هنگام مطالعه صرفا معنی ذکر شده در جمله را درنظر نگیرید. می‌توانیم این جملات را در موضوعات مختلف، تفسیر و استفاده کنیم.

* هرگاه می‌شنوم کسی خطاب به من می‌گوید: «شما نمی‌توانید این کار را در اینجا انجام دهید.» به آنان یادآور می‌شوم که شاید درست‌تر این باشد که بگوید: «من هنوز نمی‌دانم چگونه می‌توان این کار را در اینجا انجام داد.»

* تئوری مدیریتی وحشتناک دیگری وجود دارد که می‌گوید: «کارمندان به سختی کار می‌کنند تا اخراج نشوند، و کارفرمایان به ایشان، تا آن اندازه پرداخت می‌کنند که کارشان را ترک نکنند.»

* دنیا پر از آدمهای بااستعداد فقیر است. غالب آنان یا فقیرند یا در تنگاناهای مالی دست و پا می‌زنند و یا کم‌تر از مقداری که در توانشان است پول در می‌آورند. … همه‌ی آنان، روی بالابردن تخصصشان به منظور ساختن یک همبرگر بهتر تلاش می‌ورزند، به عوض اینکه بر بهتر کردن مهارتهای فروش و عرضه‌ی آن، تلاش کنند. شاید مک دونالد، بهترین سازنده‌ی همبرگر نبوده باشد، اما در فروش، عرضه و تحویل یک همبرگر معمولی، با رعایت اصول اولیه آن، بهترین بود.

* غلبه بر ترسِ ناشی از ضرر مالی. به عمرم کسی را ندیده‌ام که دوست داشته باشد پول از دست بدهد. و در تمام این سالهایی که پشت سر گذاشته‌ام، هرگز با متمولی ملاقات نکرده‌ام که در زندگی‌اش حداقل یک بار پول از دست نداده باشد. اما در مقابل، مردم بی‌پول بسیاری را دیده‌ام که هرگز در زندگی، یک سکه‌ی ده‌سنتی هم از دست نداده‌اند …

* برای بیشتر مردم، علت عدم برد مالی در زندگی، این است که درنظرشان اندوه ناشی از ضرر مالی، از شادی به پول رسیدن، بزرگتر است. گفته‌ی دیگری در میان تگزاسیها رایج است که می‌گوید: «همه‌ی مردم دوست دارند به بهشت بروند، اما هیچکس دلش نمی‌خواهد بمیرد.» … بنابراین هیچگاه به بهشت نخواهند رفت.

درسهایی از نهج البلاغه

به مناسبتهای مختلف گفته‌ام به نظرم هر ایرانی مسلمان باید قرآن کریم، نهج البلاغه، صحیفه سجادیه، منتهی الآمال و … و نیز کتابهایی مانند کلیله و دمنه، مثنوی معنوی، گلستان سعدی، داستانهای شاهنامه و … را مطالعه کرده باشد. جالب است در بسیاری اوقات هنگامی که به کتابهای علمی و معاصر نویسندگان برجسته دنیا نیز در حوزه مهارتهای زندگی نگاه می‌کنیم، همان مفاهیم به زبانی دیگر و از زاویه‌ای دیگر تکرار می‌شود و اینجاست که لذت و افسوس دوچندان می‌شود از بابت اینکه همین مباحث را صدها سال پیش گفته‌اند و ما ندیده‌ایم. به لطف همکاران، فرصتی مهیا شد تا این روزها بخشهای کوتاهی از نهج‌البلاغه را در کتاب «درسنامه نهج‌البلاغه» بخوانم و آشنایی مختصری با کتابی که به زیبایی «برادر قرآن» نامیده‌اند، به دست آورم. فقط درک درست و عمل به چند توصیه‌ی کوتاه و ساده‌ای که در همین کتاب مختصر آماده است، زندگی دنیوی انسان را متحول می‌کند و زیرساختی فراهم می‌کند برای رسیدن به سعادت در هر دو عالم. امیدوارم نعمتی حاصل شود تا بتوانم به زودی مطالعه کامل کتاب ارزشمند نهج‌البلاغه را آغاز و به انجام برسانم.

در ذیل منتخبی از این سخنان گرانسنگ را می‌نویسم:

– کسی که شخصیت خود در نظرش گرامی باشد، شهوات در نظرش بی‌اهمیت می‌شود.

– فرصتها همچون ابر می‌گذرد، پس فرصتهای نیک را بربایید.

– نفسهای آدمی گامهای او به سوی مرگ است.

– از نشانه‌های حماقت، شتاب کردن در کار، پیش از فراهم آمدن امکان آن و درنگ کردن در انجام آن پس از فرارسیدن فرصت است.

– ثروت‌اندوزان هلاک شده‌اند و عالمان ماندگارند تا روزگار باقی است.

– سخن در بند تو است تا زمانی که آن را نگفته‌ای اما همین که سخن گویی، تو در بند می‌شوی پس زبانت را نگهدار همانطور که طلا و نقره را در خزانه نگاه می‌داری.

– خیری در سکوت از سخن حکیمانه نیست؛ همانطور که خیری در سخن جاهلانه نیست.

– هر کس با مردم مشورت کند، در عقل آنان شریک می‌گردد.

– مهرورزی و اظهار دوستی، نیمی از خرد است.

– دوست، دوست واقعی نخواهد بود مگر آنکه در سه مورد برادرش را حفظ کند: در مصیبت و گرفتاری، در غیاب او و پس از مرگش.

– دوستت را به اندازه دوست بدار شاید روزی دشمنت شود، و دشمنت را به اندازه دشمن بدار شاید روزی دوستت شود.

– جاهل را جز در حال زیاده‌روی یا کوتاهی نمی‌بینی.

– ستایش بیش از استحقاق، چاپلوسی است و کمتر از استحقاق، ضعف در بیان یا حسد.

– هرگاه درودی به تو گفته شود، به درودی بهتر پاسخ بده.

– ایمان بر چهار پایه استوار است: صبر، یقین، عدل و جهاد.

– نخستین پاداشی که بردبار در برابر بردباری‌اش می‌گیرد آن است که مردم در برابر نادان از او حمایت می‌کنند.

– از بخشش کم، شرم مکن که محروم ساختن سائل کمتر از آن است.

– تقوی پیشه کنید از خدایی که اگر سخن گویید می‌شنود و اگر چیزی در دل نهان دارید، می‌داند.

– و از دردی گله نمی کرد مگر بعد از خوب شدن.

شعری از مولانا در زمینه مشکلات و سختیهایی که انسان را قوی‌تر می‌کند:

من عجب دارم ز جویای صفا                         کو رمد در وقت صیقل از جفا

بر نمد چوبی که آن را مرد زد                         بر نمد آن را نزد بر گرد زد

آن یکی می‌زد یتیمی را به قهر                        قند بود آن، لیک، بنمودی چو زهر

گفت چندان آن یتیمک را زدی                       چون نترسیدی ز قهر ایزدی؟

گفت او را کی زدم ای جان و دوست؟               من بر آن دیوی زدم کو اندر اوست