آیا واقعا صدا و سیما عقب ماند؟

این پست موقت است

به فاصله زمانی کوتاهی پس از حادثه تاسف‌برانگیز تروریستی روز چهارشنبه ١٧ خرداد ٩۶ در تهران، بسیاری از رسانه‌های ایران و جهان به پوشش خبری گسترده آن پرداختند و مثل همیشه شبکه‌های اجتماعی مملو بود از اخبار تأییدشده و تأییدنشده. پس از آن هم بسیاری از رسانه‌ها و متخصصان این حوزه با انتشار عکسهایی از نحوه پوشش خبری شبکه‌های تلویزیونی صداوسیما و مقایسه آن با شبکه‌های خارجی، از عقب ماندن صداوسیما از پوشش حادثه گفتند. از آنجایی که اغلب این موارد با نگاه تک‌بُعدی به موضوع از نقطه نظر مخاطب و مقایسه صداوسیما با دیگر رسانه‌های خبری به قضیه پرداختند (درصورتی که باید با تفکر سیستمی  تمامی ابعاد را بررسی کرد)، لازم دیدم با توجه به تجربیاتی که سالها در حوزه خبررسانی بویژه در صداوسیما داشتم نکاتی را بنویسم. ذکر این نکته ضروری است که ادعا ندارم این نکات علمی و کارشناسی باشند؛ بلکه حاصل مطالعات و تجربیات شخصی هستند.

1- غالبا اصول سرعت، صحت و دقت در خبررسانی به عنوان مهمترین استراتژیهای رسانه‌های خبری معرفی می‌شود. اما آیا واقعا همینطور است؟ می‌دانیم که رسانه‌های خبری بسته به تعلق آنها به حزب، دولت یا گروه و منبع تأمین مالی، سیاستهای خاص خود را در خبررسانی دنبال می‌کنند و دروازه‌بانی خبر را طوری انجام می‌دهند تا هدایت افکار عمومی را آنطور که می‌خواهند انجام دهند. لذا مقایسه صداوسیما با رسانه‌های خبری خارجی در نحوه پوشش یک خبر خاص به دلایل مختلف از پایه اشتباه است. ضمن اینکه رسانه‌ای با گستره‌ی پخش ملی و فراملی مانند صداوسیما نمی‌تواند و نباید همانند سایتهای خبری یا گروههای تلگرامی هر خبری را که به دستش رسید بدون بررسی اثرات جنبی آن  در جامعه منتشر نماید. کمااینکه سایتهای خبری نیز با وجود پوشش محدود مخاطبان، هر خبری را منتشر نمی‌کنند. در این راستا حتی قاعدتا نوع پوشش خبر در شبکه‌های استانی تلویزیون با شبکه‌های ملی و بین‌المللی مانند العالم و پرس تی وی متفاوت خواهد بود.

2- آیا واقعا صداوسیما با این همه دستگاه عریض و طویل نمی‌تواند برنامه‌های عادی خود را قطع نماید و اخبار لحظه به لحظه را حتی به صورت مستقیم گزارش نماید؟ حتما می‌تواند. به عبارت دیگر صداوسیما از نظر امکانات فنی و عوامل مختلف تولید و پخش خبر عقب نمانده و می‌توانست به سرعت برنامه‌های عادی را قطع کند و به صورت خبر فوری اطلاع‌رسانی را آغاز کند. پس چرا اینکار را نکرد؟

3- برخی از مهمترین هدف تروریستها از انجام چنین عملیاتهایی «ابراز وجود و ایجاد رعب و وحشت در مردم، نشان دادن قدرت حضور در مراکز حساس و امنیتی، و انتشار فیلمها و اخبارشان در رسانه‌ها و به قولی نوازش منفی و شنیده شدن صدایشان است که با پوشش خبری گسترده‌ی صداوسیما به هدفشان می‌رسیدند.

4- بدون شک نحوه اطلاع‌رسانی صدا و سیما در چنین حوادثی می‌بایست با هماهنگی نهادهای مسئول و ذیربط انجام شود. در‌این‌زمینه ممکن است شاهد کندی جزئی در تشکیل جلسات و تصمیم‌گیری باشیم ولی با توجه به تخصص خبرنگاران و دبیران خبر، جنس کار، سرعت همیشگی اطلاع‌رسانی و عادت داشتن به تهیه و پخش سریع خبر، مشخص می‌شود که نحوه پوشش حادثه دیروز از جنس تصمیم بوده است نه کندی.

به عنوان مثال جدا از اینکه مسئولان مربوطه دلایل مشخص و خاص خود را برای تصمیمشان دارند، به نظر می‌رسد یکی از این دلایل، حفظ آرامش در مردم باشد. در روز حادثه شاهد بودم که بعضی افراد ضمن تماس با خانواده‌شان از آنها درخواست می‌کردند مراقب خود باشند و حتی زودتر به منزل بازگردند. فرض کنید صداوسیما نیز به صورت خبر فوری و هیجانی به پوشش گسترده خبر می‌پرداخت. از آنجا که عادت کرده‌ایم اخبار صداوسیما را کمتر از آنچه واقعا هست ارزیابی کنیم، ممکن بود با توجه به نگرانی از بروز حادثه‌ی مشابه در مترو بخشی از جامعه تصمیم بگیرند از مترو استفاده نکنند. تصور کنید همین یک مورد چه تبعاتی می‌توانست به همراه داشته باشد. (از ایجاد ترافیک سنگین شهری گرفته تا مختل شدن فعالیتها و تعطیلی زودهنگام شهر و بازتابهای جهانی وحشتی که مردم را فراگرفته)

5- استاد گرامی آقای محمدرضا شعبانعلی نیز به زیبایی در مطلبی تحت عنوان «تروریسم بی‌سرزمین» چنین می‌نویسند: «در شرایطی که یک جامعه هدف اقدامات غیرانسانی تروریستی قرار می‌گیرد، ارزش اخبار به صحت آن نیست. بلکه ارزش خبر به کارکرد ابزاری آن است. ممکن است سازمان‌های امنیتی یا پلیس یا دولت، تصمیم بگیرند خبری را اعلام کنند که صحت ندارد و با واقعیت تفاوت دارد تا از این طریق،‌ بتوانند مدیریت اوضاع را به دست بگیرند و یا سریع‌تر تروریست‌ها را جستجو یا تعقیب یا دستگیر کنند. در اینجا بازنشر خبر رسمی ارزشمندتر از تلاش برای جستجوی خبر واقعی است. چیزی که ممکن است به سادگی فراموش کنیم و با این کار، ناخواسته شریک جرم و جنایت‌ها شویم.»

اما چرا این نوع نحوه اطلاع‌رسانی به چالشی برای صداوسیما تبدیل شده است و چه باید کرد؟

1- همانطور که ذکر شد کندی اولیه در اتخاذ سیاستها است که کمبود آموزش نیروی انسانی و اعتماد به آنان در زمینه اتخاذ صحیح تصمیمهای فوری، دست سازمان را در اطلاع‌رسانی سریع بسته است. احتمالا به همین دلیل است که تا زمان ابلاغ نحوه برخورد با بحران، شبکه خبر (به عنوان مهمترین شبکه خبری صداوسیما) به ذکر اخبار کوتاه و خنثی به صورت زیرنویس بسنده می‌کند. در این حالت بهتر است ضمن آموزشهای مستمر و ارتقای توان نیروی انسانی، حداقل درزمینه‌هایی که تبعات کمتری دارد (مانند حادثه پلاسکو) دست آنان را در نحوه انعکاس خبر بازتر گذاشت تا برای چنین روزهایی قبل از ابلاغ تصمیمات، واکنش مناسبتری صورت گیرد.

2- زیر ذره‌بین بودن کوچکترین حرکت سازمان در کنار حساسیت و تأثیرگذاری بسیار بالای آن در جامعه باعث می‌شود مسئولان مربوطه دست به عصا حرکت کنند.

3- علاقه بیش از اندازه مردم به خبر: دراین‌خصوص که بعدا نیز مفصل‌تر خواهم نوشت، به این مقدار بسنده می‌کنم که بعید می‌دانم در جای دیگری از دنیا این همه علاقه نسبت به خبر وجود داشته باشد. این علاقه‌مندی در کنار وجود بازار داغ شایعات در شبکه‌های اجتماعی و عملکرد صداوسیما در خبرهای روزمره، باعث شده حساسیت اطلاع‌رسانی در سازمان خصوصا در بحران افزایش یابد. در این زمینه به نظر می‌رسد بهتر باشد با بکارگیری تکنیکهایی، از علاقه بیش از اندازه مردم به خبر کاست.

4- برخی از گزارشهای عقب ماندن صداوسیما در این زمینه‌ی خاص، نوعی تسویه حساب با سازمان است و برخی دیگر برای افزایش مخاطب؛ چرا که معمولا اخبار انتقادی اقبال بیشتری نیز دارد. بسیاری هم از سر خیرخواهی است. با توجه به گستره و اهمیت موضوع در سطح ملی اینکه صداوسیما واکنش فعالتری داشته باشد، توقع بی‌جایی نیست اما بهتر است در این موضوع به تصمیمات نهادهای امنیتی اعتماد داشته باشیم. شاید انتشار برخی تحلیلها از نحوه انعکاس درست اخبار توسط هر رسانه، در رسانه‌های دیگر لازم باشد.

5- و اما مهمترین بخش ارتقای فرهنگ جامعه است تا هم خبرهای مناسب منتشر شود و هم اهداف دولت و مسئولان در هدایت افکار عمومی بهتر تحقق یابد؛ ضمن آنکه شاهد رفتارهای صحیح جامعه در چنین شرایطی باشیم.

در ادامه قصد داشتم نکاتی درباره نحوه برخورد با این حادثه بنویسم ولی هنگامی که متن دقیق و مهم آقای شعبانعلی را مطالعه کردم بهتر دیدم به دو دلیل چیزی ننویسم و شما را به مطالعه آن ارجاع دهم. اول توصیه معلم بزرگوار در متن، دوم همراستا بودن و کامل‌تر بودن نوشته‌های ایشان. پس پیشنهاد می‌کنم مطلب «در مواجهه با اقدام‌های تروریستی چه باید کرد؟» را حتما مطالعه فرمایید.

«هنر شفاف اندیشیدن»

باید اعتراف کنم در ابتدا تمایلی به تهیه این کتاب نداشتم. «رولف دوبلی» نویسنده‌ی خیلی معروفی نیست. نام «عادل فردوسی‌پور» به عنوان یکی از مترجمان کتاب، من را به این فکر می‌انداخت که نکند این هم مانند کتابهای دیگری که فقط به خاطر نام بعضی سلبریتی‌ها پرفروش شده‌اند، محتوای آنچنانی نداشته باشد. از طرفی نام کتاب این حس را به من می‌داد که نکند با یکی دیگر از کتابهای موفقیت مواجه باشم که حرفهای تکراری می‌زنند. ولی ریویوها و امتیازاتی که در گودریدز و بعضی سایتهای دیگر دیدم موجب شد تصمیمم عوض شود و البته به سرعت از این انتخاب خوشحال شدم. (بعد از آغاز مطالعه، در متمم هم معرفی شد که تأکیدی بود بر انتخاب درست کتاب)

1- تقریبا می‌توانم بگویم با خلاصه‌ی مطالب کتابهای دنیل کانمن، نسیم طالب، وارن بافت، ریچارد تالر، دن اریلی همراه با ذکر چند مثال مختلف با قلم روان و ترجمه‌ای مناسب، مواجه خواهید بود. (البته تعدادی از این نویسندگان از «دوبلی» به دلیل سرقت ادبی شکایت کرده‌اند. منبع)

2- کتاب حاوی بسیاری از خطاهای شناختی است که گردآوری شده اند و برای کاهش این خطاها ارزش مطالعه چندین‌باره را دارد. اینکه چه تصمیماتی اشتباه است، چرا نباید چنین تصمیماتی را اتخاذ کنیم و چگونه درست عمل کنیم.

 3- از آنجایی که معتقدم خلاصه‌ها همیشه ناقص هستند و برای جاافتادن کامل مطلب در ذهن انسان و عدم فراموشی لازم است مطالعه‌ی مفصل صورت بگیرد، بهترین استفاده از کتاب هنگامی خواهد بود که در ابتدا کتابهای اصلی را مطالعه کنید و سپس برای یادآوری و مرور سریع کتابهای قبلی، به آن رجوع کنید گرچه مطالعه‌ی این کتاب به تنهایی نیز بسیار سودمند خواهد بود. (پس از مطالعه کتاب تفکر سریع و کند دنیل کانمن، خیلی دوست داشتم یک بار دیگر آن را مرور کنم که با «هنر شفاف اندیشیدن» تقریبا این اتفاق عملی شد.)

4- این کتاب را نباید همانند رمان در سه روز مطالعه کنید. باید انتهای هر فصل (هر فصل 3 صفحه است)، توقف و برای مدتی به آن فکر کنید. (انگار که دارید تمرین مسئله‌ای را حل می‌کنید.) پیشنهاد من مطالعه‌ی روزی 3 فصل است. فواد انصاری عزیز نیز به من مطالعه کند این کتاب را توصیه کردند.

5- از آنجایی که مطالعه دقیق «هنر شفاف اندیشیدن» تأثیر زیادی در زندگی انسان دارد، به نظرم هدیه‌ی خوبی می‌تواند باشد برای افرادی که دوستشان دارید.

6- «هنر شفاف اندیشیدن» را در سایت سی‌بوک با 20درصد تخفیف می‌توانید تهیه کنید.

حس خوب داشتن همکارِ خوب

* وجود همکار با اخلاق و خندان باعث می‌شود محیط شادی در محل کار داشته باشی و از لحظات حضور در اداره لذت ببری

* وجود همکار صادق در محیط کار باعث می‌شود سعی کنی با افراد بیشتری صادق باشی

* حضور کنار همکار با سخاوت در نشر علم، باعث می‌شود از او بیشتر بیاموزی

* وجود همکاری که مطمئن هستی پشت سرت غیبت نمی‌کند، باعث می‌شود احساس امنیت داشته باشی و یاد بگیری پشت سر دوستان غیبت نکنی

* یک همکار بخشنده به تو بخشندگی یاد می‌دهد

* همکار اهل کتاب، محیط را آماده می‌کند تا اهل کتاب باشی و مطالعه

* وقتی تو را با عشق به نمایشگاه کتاب می‌برد و برمی‌گرداند، عشق از او می آموزی

* یک همکار با پشتکار و دارای وجدان کاری، باعث افتخار اداره است و  تو که همکارش هستی

* انرژی مثبت همکار خوب، اتاق کار را نیز سرشار از انرژی مثبت ‌می‌کند و همکاران دیگر را مجذوب اتاق

* همکار هم‌صحبت خوب، کاری می‌کند تا مسیری که می‌توانی 5 دقیقه‌ای پیاده طی کنی را حاضری با کمال میل با او نیم ساعت در ترافیک بمانی

* حس خوب همکار مهربان و دل نازک، پذیرایی از پرندگان را می‌آموزد و رحم به دیگران

* کار کردن در کنار همکار متخصص، اعتماد به نفست را بالا می‌برد زیرا اطمینان داری کسی هست که وقتی در مسئله‌ای گیر کردی کمکت کند. می دانی پشتوانه ای داری

* همکار خوب با کودک درون فعال، کودک درون تو نیز فعال می‌کند تا در بزرگسالی از بازیهای کودکانه لذت ببری

* کار کردن در کنار همکار باسواد باعث می‌شود تشویق شوی تا دانش‌ات را افزایش دهی

* حتما به همین دلایل است که دلت نمی‌خواهد واحد کاری‌ات را عوض کنی و حس خوب بودن کنار چنین همکاری را از دست بدهی

* به همین دلایل و دلایل بسیار دیگری است که با خود می اندیشی، ای کاش من هم بتوانم همکار خوبی برایش باشم

«نعمت بزرگی است داشتن همکار خوب»

محتوای فارسی حوزه فناوری اطلاعات؛ فرصتها و تهدیدها

از دوران دانشگاه آموخته‌ایم کتابهای تخصصی را به زبان اصلی مطالعه کنیم که البته دلایل متعددی نیز دارد. اما در نمایشگاه کتاب امسال، به دلیل کنجکاوی، تقریبا از تمام غرفه‌های دانشگاهی و تخصصی علوم کامپیوتر با دقت بازدید کردم تا ببینم کتابهای فارسی حوزه فناوری اطلاعات چه وضعیتی دارند. چیزی که دیدم غیرقابل تصورتر از آن چیزی بود که فکر می‌کردم. بسیاری از کتابهای تخصصی در زمینه‌هایی که خیلی هم کاربرد دارد، یا وجود نداشت (مثلا اکسچنج) و یا اگر بود برای نسخه‌های قدیمی آن موضوع بود (مثلا شیرپوینت 2013) چه برسد به تخصصهایی که در ایران کاربرد کمتری دارد. (مثلا اوراکل) در این زمینه ذکر نکات ذیل را خالی از فایده نمی‌بینم.

1- قدر مسلم وجود اصطلاحات تخصصی در حوزه فناوری اطلاعات، ضعفهای زیادی که در ترجمه اینگونه محتواها وجود دارد و اینکه بالاخره هنگام استفاده از دانش باید با زبان انگلیسی از ابزارها استفاده کنیم، باعث شده تا ترجیح و توصیه اغلب متخصصان، مطالعه پی‌دی‌اف انگلیسی آن موضوع باشد اما بخواهیم یا نخواهیم، افراد بسیاری هستند که به دلایل مختلف نمی‌خواهند یا نمی‌توانند انگلیسی مطالعه کنند و مفهوم کامل آن را درک نمایند. علاوه بر این نباید دست روی دست گذاشت و به بهانه‌های مختلف شاهد تضعیف روز به روز بیشتر زبان فارسی در مقابل زبان انگلیسی در این علوم باشیم. متخصصانِ دست به قلمی داریم که می‌توانند ترجمه‌های مناسب یا حتی تألیفهای خوبی انجام دهند.

2- شاید به روز شدن مستمر علوم کامپیوتری و به صرفه نبودن چاپ کتاب فارسی در این زمینه باعث شده تا حتی در زمینه‌های پرکاربرد و دارای علاقه‌مندان زیاد (مانند سئو)، کتابهای جامع و مناسبی منتشر نشود.

3- یکی دیگر از مشکلات چاپ کتابهای تخصصی فناوری اطلاعات، تعداد مشتریان محدود در زمینه‌های خاص می‌باشد که منجر به عدم صرفه اقتصادی این کتابها می‌شود.

4- افراد زیادی را دیده‌ام که چون منبع فارسی وجود ندارد و حوصله یا توان مطالعه منبع انگلیسی را هم ندارند، دانش خود را در زمینه‌ حرفه‌شان، به روز رسانی نمی‌کنند و از ویژگیهای جدید نسخه‌های اپلیکیشن مورد استفاده‌شان بی‌اطلاع هستند. معمولا این افراد به صورت موردی با توجه به نیازی که به وجود می‌آید (نه اینکه خودشان با مطالعه‌ی جامع کارکردهای جدید به وجود آورند) به جستجو در اینترنت می‌پردازند و پاسخ سوالاتشان را در پرسش و پاسخهای فرومها و یا آموزشهای موردی و مقاله‌ای پیدا می‌کنند. یکی از دلایل عدم استفاده از تمام تواناییهای یک پلتفرم یا نرم‌افزار، می‌تواند همین موضوع باشد. دیگر آفت این نوع عملکرد، عدم ارتقای اپلیکیشن مورد استفاده می‌باشد. (چیزی که اغلب ما ایرانیها درگیر آن هستیم و به عنوان مثال ساده با وجود آمدن ویندوز 2016 سرور هنوز بسیاری از مدیران شبکه از ویندوز 2008 استفاده می‌کنند.)

5- حتی در زمینه‌های موردی که دارای اهمیت زیادی هستند نیز کمبود محتوای فارسی مناسب را مشاهده می‌کنیم. به عنوان مثال موردی که اخیرا درخصوص باج‌افزارها پیش آمده است را مرور کنیم: حتما درباره باج‌افزاری که بسیاری از سیستمهای کامپیوتری چه در داخل ایران و چه خارج از ایران آلوده کرده، شنیده‌اید. روز اول که اخبار این باج‌افزار منتشر شد، سریعا به جستجو در اینترنت پرداختم تا اقداماتی برای جلوگیری از آلودگی در شبکه سازمانی انجام دهم. با گذشت بیش از 10 روز از انتشار خبر این حمله‌های سایبری، بهترین مستند فارسی که می‌شود به آن مراجعه کرد اطلاعیه‌های خوب اما ناقص «مرکز ماهر» است. مابقی معمولا اخبار و تکرار نقل قولهای سطحی بود از بدافزاری که بسیاری از سازمانها و کامپیوترهای ما را در سطح کشور تهدید می‌کند.

اما مجموع موارد فوق‌الذکر، فرصتها و تهدیدهایی را ایجاد می‌کند. مثلا یادگیری تخصصهایی که کتاب فارسی کمتری دارند معمولا پردرآمدتر است. بعضی افراد و موسسات که فضا را خوب رصد کرده‌اند نیز اقدام به تولید ویدئوهای آموزشی فارسی نموده‌اند. این اقدام ارزشمند هم آسانتر از انتشار کتاب و مقاله است و هم کم‌هزینه‌تر، ضمن اینکه به روز کردن محتوای ویدئوها سریعتر اتفاق می‌افتد. اما نکته اینجاست که ویدئوی آموزشی می‌بایستی مکمل مکتوبات باشد نه جایگزین. (ویدئو معمولا برای مراجعه مجدد و به قولی ریویوو راحت نیست؛ کمتر ویدئوهای جامع آموزشی وجود دارد و اگر هم وجود داشته باشد به جهت زحمت زیادی که برای تولید آن کشیده شده و جلوگیری از تکثیر غیرمجاز، استفاده از آن سخت‌تر از ویدئوهای پراکنده است؛ در ویدئو چون می‌بینیم احساس می‌کنیم که مطلب را آموخته‌ایم و نیازی به تمرین نیست ولی در مطالعات مکتوب معمولا دست به کامپیوتر می‌شویم و خودمان تمرین می‌کنیم که اثربخش‌تر می‌باشد؛ معمولا کتاب محتوای غنی‌تری نسبت به ویدئو دارد؛ کتاب سریعتر از ویدئو مطالعه می‌شود و کمتر وقت‌گیر است؛ در مطالعه کتاب تمرکز بیشتری داریم) ولی از آنجایی که معمولا متخصصان پلتفرم یا نرم‌افزارهای خاص، درآمد خوبی دارند و به دنبال کسب درآمد از آموزش نیستند و یا حتی تعداد معدودی تمایل به انتشار آموخته‌هایشان ندارند، متأسفانه تعدادی از ویدئوها توسط برخی افراد با دانش ناقص تولید می‌شود که ممکن است دانشجو را به بیراهه ببرد.

درمجموع لازم است با توجه به گسترش روزافزون فناوری اطلاعات و مشاغل نوینی که در این حوزه پدید می‌آید و نیز اثرگذاری بسیار زیاد محتوای فارسی به روز و غنی این حوزه در وضعیت کلان کشور، همچنین با عنایت به اینکه معمولا بخش خصوصی نمی‌تواند اینگونه محتوا را به سرعت منتشر نماید (به دلایل ذکر شده)، لازم است دولت با حمایت و اتخاذ راهکارهای صحیح برای رفع اینگونه مشکلات نقش پررنگتری داشته باشد.

تفکر سیستمی و حقوقهای نجومی

این روزها در حال مطالعه کتاب «هنر شفاف اندیشیدن» هستم. «رولف دوبلی» در فصل هجدهم کتاب چنین می‌نویسد: «علنی کردن حقوق مدیران عامل باعث کم شدن درآمدهای نجومی نمی‌شود که برعکس، آن را افزایش نیز می‌دهد. هیچ کس دلش نمی‌خواهد در حرفه‌ی خود یک مدیر بازنده لقب بگیرد.»

اینجا بود که به یاد دو موضوع افتادم: 1- صحبتهای معلم گرامی جناب شعبانعلی در فایل صوتی آموزشی حرفه‌ای‌گری در محیط کار. آنجایی که داستانی را از دن اریلی در کتاب The Honest Truth About Dishonrsty نقل می‌کنند. داستان خرده‌دزدی‌های فروشندگان و دزدی بزرگ یک نفر در یک مرکز فرهنگی هنری. در این داستان مشخص می‌شود که مبلغ رقمی 130 هزار خرده‌دزدی بسیار بیشتر از یک عدد دزدی کلان است درصورتی که مدیران آن مرکز فکر می‌کردند تمام مشکل همان یک دزدی کلان بوده است. 2- جنجالهایی که بر سر حقوقهای نجومی به راه افتاده بود و سامانه‌ای که قرار بود به منظور شفاف‌سازی حقوق مدیران و اعلام عمومی آن راه‌اندازی شود. اتفاقا راه‌اندازی آن سامانه طرفداران و مخالفان پر و پاقرصی هم داشت.

نتیجه‌ای که می‌خواهم بگیرم اینکه  طبق صحبتهای «رولف دوبلی»، ممکن است علنی کردن حقوق مدیران، باعث شود برخی از مدیرانی که حقوق کمتر می‌گیرند وسوسه شوند با توجیه‌هایی که برای خود درست می‌کنند برای رسیدن به سطح بالاتر با روشهای گوناگون اقدام به افزایش حقوق خود (حتی اندک) نمایند. این برخی افراد با توجه به درصد تشکیل‌دهنده جامعه‌، تعداد زیادی نفرات را شکل می‌دهند و قاعدتا در مقایسه با آن دانه‌درشتها حجم پول بیشتری از بیت‌المال مصرف خواهد شد. (با وجود کم بودن و احتمالا قانونی بودن این نوع افزایش حقوق) درنهایت بازمی‌گردیم به تفکر سیستمی. اینکه ممکن است برای حل یک معضل چاره‌ای اندیشیده شود که خود ممکن است معضل دیگری را بیافریند. این مثالها و استدلالها در لحظه مطالعه فصل هجدهم کتاب به ذهنم رسید و اصلا بر صحت یا عدم صحت آن ادعایی ندارم ولی ندیدم کسی از این زاویه به مسئله نگاه کند. حرف اصلی من این است که حتی در مواردی که مطمئن هستیم، حواسمان باشد هر تصمیمی که می‌گیریم ممکن است اثرات دیگری داشته باشد که دقیقا برعکس هدف ما باشد. درواقع باید همیشه در تصمیم‌گیریها، حواسمان به تفکر سیستمی باشد. پس حتی شاید راه نیفتادن سامانه هم باعث معضلات دیگری شود و مثلا با علم به معایب، لازم باشد اینکار انجام شود. جامع نگری، سبک سنگین کردن مزایا و معایب و درنهایت تصمیم گیری، علاوه بر اینکه از اشتباهات جلوگیری می کند، باعث می شود برای تبعات احتمالی یک تصمیم آگاهانه چاره اندیشی کنیم.

تبلیغ یا ضدتبلیغ؟ نظر شما چیست؟

یکی دو سال قبل بیلبوردی در اتوبان تهران کرج دیدم با مضمون مرگ در اثر سرعت غیرمجاز که ازطرف پلیس نصب گردیده بود. نکته قابل توجه اینکه در کنار آرم پلیس، لوگوی بانک قوامین دیده می‌شد.

چند روز قبل نیز مجددا بیلبوردی مشابه دیدم که باعث شد در اینترنت کمی جستجو کنم و موارد دیگری را هم ببینم که تحت عنوان بیلبوردهای فرهنگی تبلیغاتی بانک قوامین اکران شده است.

به نظر شما آیا استفاده از تصاویر و پیامهایی که حس منفی و نامناسبی در بیننده ایجاد می‌کند و از طرفی هم ربطی به حیطه کاری ندارد، برای یک بانک ضدتبلیغ نیست؟ (حتی اگر آن بانک وابسته به نیروی انتظامی باشد) آیا وظیفه بانک است که پیامهایی با مضامین ذیل را اکران کند؟ مسئولیت اجتماعی هم تعریف مشخص دارد و هم هدف مشخص.

اینترنت با مغز ما چه می کند؟

امیدوارم شما اینطور نباشید ولی امروزه تعداد زیادی هستند که وقتی می‌خواهند کاری را انجام بدهند، بعد از چند دقیقه بدون دلیل موبایل خود را چک می‌کنند، بدون دلیل ایمیل خود را چک می‌کنند، بدون دلیل به سایتهای اینترنتی مراجعه می‌کنند انگار منتظر خبری هستند درحالی که قرار نیست خبری اتفاق بیفتد. روز به روز مقدار زمانی که روی کاری تمرکز می‌کنیم و بدون وقفه انجام می‌دهیم کمتر می‌شود. به هر بهانه‌ای از پشت میز بلند می‌شویم یا حواسمان را به چیز دیگری تخصیص می‌دهیم. نیکلاس کار به خوبی در کتاب خودش «اینترنت با مغز ما چه می‌کند؟» به این موضوع و اثرات آن می‌پردازد.

1- در اولین صفحات کتاب، نوشتار آقای خشایار دیهمی درخصوص انتشار کتابهای فلسفی خاصی تحت عنوان مجموعه تجربه و هنر زندگی، به خواننده کتاب اعلام می‌کند که با کتابی فلسفی نه از نوع انتزاعی و نظری؛ بلکه کاربردی در زندگی مواجه است. اولین کتابی که از این مجموعه خواندم خوب از آب درآمد و البته ترجمه‌ی روان، زیبا و دقیقی هم داشت.

2- شاید خواننده‌ی کتاب در نگاه کلی و مقایسه دائمی تفکر سطحی در اینترنت و تفکر عمیق توسط «کار»، در ابتدا تصور کند با جنگ میان کتابهای کاغذی در مقابل کتابهای الکترونیکی و اینترنت مواجه است. ولی نویسنده به زودی نگرانیهایش را بروز می‌دهد. وی نگران احمق شدن انسانها است و نیز نگران هوش مصنوعی که روز به روز در حال پیشروی است تا جای ذهن انسان را بگیرد. نگرانی که در جای جای کتاب با ذکر مثالی از HAL (شخصیت ماشینی فیلم ادیسه 2001) خودش را بروز می‌دهد؛ علیرغم اینکه می‌نویسد:

«با توجه به اینکه ما هنوز با تجزیه سیستم مغز فاصله زیادی داریم، و اطلاعاتمان درباره اینکه چطور سطوح آن کنش و واکنش دارند بسیار اندک است، اختراع یک ذهن مصنوعی همچنان برای نسلهای بعد –اگر نه تا ابد- در حد یک رویا باقی خواهد ماند.»

3- نویسنده در اواخر کتاب موضوع دیگری را نیز بیان می‌کند که دست کمی از عدم تمرکز و از دست دادن تفکر عمیق به دلیل نداشتن ذهن آرام ندارد. شاید نگرانی وی با وجودی که معتقد است ذهن مصنوعی به این زودی ساخته نمی‌شود، از همینجا سرچشمه می‌گیرد:

«فقط تفکر عمیق نیست که مستلزم ذهنی آرام و هشیار است، بلکه همدلی و احساس نیز مستلزم چنین ذهنی است. … هر قدر ما بیشتر حواسمان پرت شود، کمتر قادر به تجربه ظریفترین و انسانی‌ترین شکلهای همدلی، احساس و عواطف دیگر هستیم. آنچه نهایتا اهمیت دارد این نیست که ما تبدیل به چیز دیگری می‌شویم، بلکه این است که ما تبدیل به چه می‌شویم.» و در جای دیگر می‌نویسد: «آنچه فیلم ادیسه فضایی را این قدر تلخ و گزنده و عجیب می‌کند، پاسخ عاطفی رایانه به واسازی ذهن اوست: ناامیدی او وقتی که مدارهایش یکی پس از دیگری خاموش می‌شوند، التماس و درخواستهای کودکانه‌اش از فضانورد – «می‌توانم حسش کنم، می‌توانم حسش کنم. می‌ترسم»- و بازگشت نهایی او به چیزی که آن را فقط می‌توان معصومیت نامید. فوران احساسات HAL در تضاد با بی‌عاطفگی شخصیتهای انسانی در فیلم است. شخصیتهای که کارهایشان را با کارآیی تقریبا روبات‌مانندی انجام می‌دهند. انگار که افکار و اعمالشان را از پیش برایشان نوشته‌اند، انگار که مراحل یک الگوریتم را یکی یکی دنبال می‌کنند. در جهان ادیسه‌ی فضایی، مردم چنان ماشینی شده‌اند که ماشین، انسانی‌ترین شخصیت داستان می‌شود. این جوهره‌ی پیشگویی شوم کوبریک است: وقتی به ماشین متوسل می‌شویم تا واسطه‌ی درک و فهم ما از جهان شود، این هوش خود ماست که با تبدیل شدن به هوش مصنوعی تخت و یک‌بعدی می‌شود.»

این قسمت من را یاد دیالوگ انتهای فیلم بن هور 2016 انداخت. زمانی که تمامی تماشاچیان سیرک روم شاهد مبارزه جودا با برادرش بودند. جودا برادر خودش را شکست می‌دهد. مردم یکصدا با شوق و هیجان جودا را تشویق و شادی می‌کنند. پیرمرد سیاه‌پوست به امپراتور می‌گوید: «تسلیت برای باخت شما». امپراتور با حالتی که یعنی من به هدف خودم رسیدم به مردم اشاره می کند و می گوید: «باخت؟ نگاهشون کن. اون ها خون میخوان. الان همه رومی هستن»

پ.ن: یک ویدئوی زیبا و خلاصه از آنچه در این کتاب می خوانید:

What the Internet is Doing to Our Brains

تجربه کتابخوانی و گودریدز – به سفارش محمدرضا زمانی

پیش‌نوشت: خوشحالم که یکی از دغدغه‌های همیشگی دوستانم (بویژه دوستان متممی) کتابخوانی است. در هر وبلاگ و سایتی که سر می‌زنم و هر صحبتی که رد و بدل می‌شود رد پای کتاب، این یار مهربان و بی‌زبان، وجود دارد. مطمئنا در این میان افراد بسیاری هستند کتابخوان‌تر از من و به همین دلیل نیازی به نوشتار در‌خصوص کتابخوانی نمی‌دیدم ولی با توجه به دلایل ذکر شده در مطلب قبل و نیز پاسخ به محمدرضا زمانی عزیز این تجربه را می‌نویسم، شاید که مفید واقع شود. شایان ذکر است مطلب ذیل صرفا تجربیات و دیدگاههای شخصی اینجانب است و ممکن است بنا بر اقتضای شرایط هر فرد متفاوت باشد.

درطول سالها، کتابهای زیادی مطالعه کردم ولی نه با برنامه جدی و روزانه. تا چندی قبل نیز با وجودی که روزانه بیش از 100 صفحه مطالعه داشتم ولی این مطالعات اغلب به صورت پراکنده در سایتهای مختلف، مقالات، مجلات و خبرنامه‌ها بود که آن را مطالعات سطحی می‌نامم؛ ملغمه‌ای از مقالات و یادداشتهای کوتاه.

تیر ماه 1392 بود که با سایت گودریدز آشنا شدم و اکانتی ایجاد نمودم. در آن هنگام با وجودی که به این شبکه اجتماعیِ تازه کشف شده، علاقه‌مند شده بودم و دوستانم را ترغیب به عضویت می‌نمودم، شاید ترس از اینکه دیگران ببینند چه مدل کتابهایی را مطالعه می‌کنم و فاش شدن مدل ذهنی من موجب شد، تا مدتی هیچ کتابی ثبت نکنم. در فروردین 1394 قرعه ثبت اولین کتاب به نام قوی سیاه نسیم طالب درآمد و یکی دو روز بعد تعداد دیگری کتاب به لیست to-read اضافه کردم ولی باز هم تا پایان همان سال از سایت استفاده ننمودم. ظاهرا ابتدای هر سال در فرصتی که فراهم می‌شد مجددا می‌خواستم به کتابخوانی خود نظم خاصی ببخشم. بالاخره از اوایل سال 1395 کتابخوانی را به صورت جدی‌تر شروع کردم و خوشبختانه پس از مدتی توانستم به عادت روزانه تبدیل نمایم. در این فراز و نشیب در سال 2016، 32 عنوان کتاب را به طور کامل مطالعه کردم. در ابتدای سال 2017 نیز هدف خود را مطالعه 52 کتاب (هر هفته یک کتاب) در نظر گرفتم که تاکنون با گذشت حدود سه ماه، 35 عنوان کتاب تمام شده دارم. (البته اگر بشود برخی از آنها را که کم حجم هستند کتاب نامگذاری کرد)

با بازنگری که در این موضوع کردم چند دلیل اصلی را برای روند تبدیل شدن به کتابخوان می‌بینم.

1- مطالعه منظم‌تر متمم تا حد ممکن، و تمامی نوشته‌های معلم گرامی آقای شعبانعلی به طور ویژه (ترغیب‌ها و معرفی کتابهای مختلف تقریبا در اغلب دروس متمم)

2- به وجود آمدن گفتمان درباره کتاب در محل کار و وجود همکاران خوب و اهل مطالعه

3- حضور بیشتر در جمع متممی‌ها و افراد علاقه‌مند به کتاب ازطریق مطالعه وبلاگها و گفتگوهای نوشتاری (پس اگر تازه شروع به کتابخوانی می‌کنید سعی کنید در جمع افرادی باشید که کتابخوان هستند)

4- تصمیم به مطالعات هدفمند جامع و کنار گذاشتن مطالعات پراکنده ازطریق محدودکردن مطالعه سایتهای متفرقه، سایتهای خبری و نیز ایجاد محدودیت در چک کردن ایمیل

5- نظم بخشیدن به کتابخوانی با استفاده از شبکه اجتماعی گودریدز (لازم به ذکر است این شبکه نیز مانند هر شبکه اجتماعی دیگر اعتیادآور است و لازم است از همین الان برای استفاده از آن محدودیتهایی را وضع کنیم. مثلا من برای خودم قانون گذاشته‌ام که فقط روزی یک بار به آن سر بزنم.)

و اما درباره گودریدز:

پس از ایجاد اکانت در سایت، مهمترین بخشهای قابل استفاده، جستجوی نام کتاب موردنظر و قرار دادن آن در سه گروه یا اصطلاحا قفسه shelf با عناوین ذیل است:

read: کتابهای مطالعه شده (برای کتابی که در این قفسه قرار می‌دهید تاریخ پایان مطالعه را مشخص کنید)

currently-reading: کتابهای در حال مطالعه

to-read: کتابهای در لیست انتظار برای مطالعه (کتابهایی که دارید ولی هنوز مطالعه نکرده‌اید و نیز کتابهایی که می‌خواهید بعدا تهیه کنید)

امکان اضافه کردن shelfهای دیگر نیز وجود دارد ولی وقت خودتان را با ایجاد دسته‌بندیهای متعدد هدر ندهید. به قولی عاشق برنامه‌ریزی نباشید و عمل‌گرا باشید.

برخی از مهمترین امکانات گودریدز:

Librarians یا کتابداران: پس از مدتی فعالیت در گودریدز با مشکلی مواجه شدم. برخی از کتابهایی را که نیاز دارم در گودریدز از قبل ثبت نشده است. به دنبال راه حلی برای این موضوع متوجه شدم گروهی از اعضا به نام کتابداران وجود دارند که امکان ثبت و ویرایش کتاب را دارند. کاربران درخواستهای ثبت یا ویرایش کتاب را در گروههایی که به این منظور ایجاد شده ارسال می‌نمایند و کتابداران، این درخواستها را اجرا می‌کنند؛ لذا به منظور راحت‌تر شدن خودم و نیز کمک به دیگر کاربران، درخواست کتابداری را ارسال کردم و پس از چند هفته این امکان برایم به وجود آمد.

Challenges: مشوقها و شاخصهای خوبی برای ارزیابی پیشرفت سالانه‌تان هستند. در انتهای سال میلادی نیز گزارش کاملی از جزئیات کتابخوانی‌تان ارائه می‌دهد. اینکه به طور متوسط روزانه چند صفحه مطالعه کرده‌اید و غیره

Friends: درواقع هر شبکه اجتماعی با حضور friendsها معنا می‌یابد. می‌توانید تعداد دوستان را افزایش دهید تا از فعالیتها و نظرات آنها مطلع شوید. توجه داشته باشید که برای کسب بهترین نتیجه فقط افرادی را add کنید که بیشترین سلیقه و همخوانی را با شما دارند؛ درغیراینصورت ملغمه‌ای از دوستان با کتابها و سلایق متفاوت و مختلف خواهید داشت. بدین منظور یکی از بهترین ابزارها، مقایسه compare کتابهایتان می‌باشد.

Groups: گروه های متشکل از افراد مختلف که با هدفهای خاصی ازجمله علایق مشترک به ژانر خاصی از کتاب ایجاد می‌شوند یا مثلا متممی‌ها گروه خاصی داشته باشند تا همدیگر را راحت‌تر پیدا کنند. (شخصا علاقه‌ای به گروهها و درگیر شدن در آنها را ندارم چرا که آفت چنین گروههایی درگیرشدن مجدد در شبکه‌های مجازی و معمولا وقت‌کشی است)

Recommendation: پیشنهاد کتاب برای مطالعه به دو صورت امکان پذیر است. الف) دریافت پیشنهاد از دوستان یا معرفی کتاب به دوستان ب) ارسال پیشنهاد ازطریق الگوریتمهای گودریدز به کاربران (به این پیشنهادهای کامپیوتری خیلی توجه نکنید. بهتر است طبق راهنمایی آقای شعبانعلی کریستالی مطالعه کنید و یاد بگیرید پس انتخاب کتابها را بر اساس ارزیابی‌های خودتان انجام دهید)

تبادل پیام خصوصی بین اعضا: از این گزینه زیاد استفاده کرده‌ام. مثلا دوستی که کتاب تفکر کند و سریع را ترجمه کرده بود (غیر از مترجم کتاب منتشر شده فعلی)، چند فصل از ترجمه‌اش را به منظور کسب نظر برایم ارسال کرد و گفتگوهای مفیدی بین ما رد و بدل شد. یا دوست دیگری گاهگاهی که داستان کوتاهی را می‌نویسد از این طریق اعلام می‌کند تا داستانش را مطالعه کنم. گاهی نیز گفتگوهای دیگری در مورد بعضی کتابها با دیگر دوستان انجام می‌شود.

Trivia و Quizzes: کارکردشان با هم کمی تفاوت دارد. استفاده نکرده‌ام ولی برایم جالب است. می‌توانید خودتان را نسبت به کتابهایی که قبلا مطالعه کرده‌اید بسنجید و از خودتان امتحان بگیرید. حتی می‌توانید کوییزبسازید.

Events: ظاهرا هیچ کس در ایران از رویدادها استفاده نمی‌کند. کاربرد آن مثلا در دعوت شرکت در رونمایی کتاب یا گردهمایی‌های مختلف و اطلاع‌رسانی به کاربران گودریدز است.

Creative Writing: ظاهرا گزینه جالبی هست ولی باز هم به نظر من جزء جذابیتهایی است که ایجاد شده برای اینکه شما را بیشتر در گودریدز نگه دارند و تمرکزتان را بگیرند. به هر حال از این طریق هر فردی می‌تواند نوشته‌هایش در هر دسته‌بندی که فکرش را بکنید از شعر گرفته تا داستان، دل نوشته یا سفرنامه در ژانرهای مختلف ثبت کند و در معرض نمایش برای دیگر دوستان گودریدزی قرار دهد تا ببینند و نظر دهند و لایک کنند.

Best Books: بهترین کتابهای منتخب گودریدزیها در دسته‌بندیهای ماه جاری، سال دلخواه، دهه 2010، قرن بیست و یکم، و تمامی سالها در ژانرهای مختلف

Widgets: برای استفاده از این ابزار ابتدا باید تنظیمات مورد دلخواهتان را انجام داده تا مثلا فهرست پویای کتابهای در حال مطالعه currently reading را در وبلاگ یا سایت خود نمایش دهید.

چند توصیه:

Review بنویسید: پس مجبورید درباره کتاب فکر کنید. در طول مطالعه کتاب سعی می کنید بهترین جاهای کتاب را انتخاب کنید و به خاطر بسپارید. همچنین دوباره بعد از مطالعه، نگاهی اجمالی به کتاب می‌اندازید. نتیجه گیری‌تان از کتاب را ثبت کرده‌اید و علاوه بر کمک به دیگران در انتخاب یا نتیجه‌گیری‌شان از کتاب، خودتان نیز بعدا می‌توانید مراجعه کنید. (البته از آنجایی که این ریویووها همانند اغلب متون اینترنتی معمولا کوتاه هستند و همانطور که می‌دانید تأثیر متون طولانی را ندارند، بهتر است در یک فایل ورد یا پاورپوینت مطالب مفید را برای خودتان یادداشت نمایید ولی ثبت مطالب کوتاه در گودریدز نیز به قولی بهتر از هیچی هست.

باز هم معتاد نشوید: منتظر لایک نشوید و مدام گودریدز را چک نکنید. قرار است این سایت در خدمت کتابخوانی شما باشد نه شما در خدمت درآمدزایی گودریدز

تمرکز در مطالعه یک کتاب به جای همزمانی در مطالعه چند کتاب: گرچه بعضی وقتها اجتناب‌ناپذیر است ولی تا جایی که ممکن است تعداد currently readingها را در حد همان یک یا حداکثر دو کتاب نگهدارید.

گرفتار مد نشوید: مد مطالعه یک کتاب یا نوشته‌های یک نویسنده در گودریدز زیاد مشاهده می‌شود. یک نفر که دوستان زیادی دارد کتابی را مطالعه می‌کند، تعداد زیادی از دوستانش هم آن را لایک می‌کنند و موجی به راه می‌افتد برای مطالعه آن کتاب خاص

درصورتی که تازه شروع به کتابخوانی کرده‌اید برای اینکه کتابخوانی را تبدیل به عادت نمایید کتابهایی را انتخاب کنید که جذبتان می کنند مثلا داستانی بخوانید. برای مطالعه کتابهای non-fiction عجله نداشته باشید.

و در آخر اینکه مطالعه کتاب را به صورت کریستالی و در راستای تکمیل قطعات پازل انجام دهید.

بالاخره از تعطیلات طولانی نوروز برگشتم

پیش‌نوشت – هدفم از این نوشتار: معمولا عادت به خودافشایی ندارم ولی از آنجایی که نوشته‌های دوستان متممی را مطالعه می‌کنم و همیشه از آنها نکات خوبی را آموخته‌ام، شایسته دیدم من نیز نکاتی را که آموخته‌ام و برخی تحولاتی را که می‌توانم بنویسم تا شاید به درد فرد دیگری نیز بخورد. ضمنا خطوطی که در پی می‌آید فتح بابی خواهد بود برای نوشته‌های آتی. انشاءالله

1- با تأخیر چند روزه سال نو رو تبریک می‌گم و امیدوارم سالی سرشار از موفقیتهای پایدار درزندگیتان داشته باشید.

2- این چند روز لپ تاپ با خودم نبرده بودم و نسبتا از اینترنت هم دور بودم. نسبتا گفتم به خاطر اینکه تنها و تنها جایی که در اینترنت سر می‌زدم سایت گودریدز بود برای ثبت کتابهایی که در تعطیلات نوروز مطالعه کردم. خوشبختانه فرصت خوبی برای مطالعه کتاب مهیا شده بود. البته بعضی وقتها و به ندرت هم با نرم‌افزار فیدلی سری به سایتهای مورد علاقه‌ام میزدم و مطالب دیگر دوستان را مطالعه می‌کردم.

در این مدت بی‌اینترنتی، تجربه سال قبل برایم تکرار شد. (نوروز 1395 چند روز به طور کامل ارتباط خودم را با اینترنت قطع کرده بودم و بعد از تعطیلات دیدم که هیچ موضوع و پیام مهمی رو از دست نداده‌ام.) فقط پیامهای تبریک و لطف چندین نفر از دوستانم رو در تلگرام ندیده بودم که امروز به همشون پاسخهای انفرادی دادم. اگرچه پیامهای انفرادی وقت‌گیر هست ولی به نظرم وقت گذاشتن برای پاسخ این دوستان و عمل نکردن به فرمان کپی پیست لازم بود. سال قبل در چنین روزهایی بعد از ترک چندروزه شبکه‌های اجتماعی، سر زدن به این شبکه‌ها را به حداکثر نیم ساعت در هفته محدود کردم. (البته در سال 94 هم زمینه‌های این موضوع را با خاموش کردن کامل نوتیفیکیشنهای موبایل و محدود کردن سر زدن به این شبکه‌ها آماده کرده بودم.)

3- در حال حاضر از موارد فایل «ارزیابی عملکرد در پایان سال» که جناب آقای شعبانعلی عزیز تهیه کرده‌اند، لیست کتابهای مطالعه شده را دارم که در سایت گودریدز می‌توانید مشاهده بفرمایید و البته به طور مداوم به‌روزرسانی نیز می‌گردد. جا دارد از دوستان متممی خوب که در سایتهایشان و نیز گودریدز کتابهای خوبی را معرفی می‌کنند، تشکر کنم. واقعا از توصیه‌هایشان بسیار استفاده می‌کنم. (گودریدز تنها و تنها شبکه‌ی اجتماعی است که به آن سر می‌زنم و نظم خاصی به کتابخوانی من داده است.)

4- مطلبی را قبلا از آقای شعبانعلی دیده بودم مبنی بر اهمیت برآورد موفقیتهای سال گذشته در نوروز. این مطلب از ماه دی تا بهمن 95 مدام در گوشم زنگ می‌زد که فروردین 96 می‌خواهی تثبیت چه میکرواکشنها یا چه دستاوردهایی را جشن بگیری. خوشبختانه با وجودی که سال 95 می‌توانست بهتر نیز باشد، سال بدی نبود و توانستم در نوروز امسال بعضی دستاوردها و اهداف سال 95 را محقق شده ببینم.

شاد باشید

در باب هدایای نوروزی

هر سال در این روزها، بسیاری از مردم به دنبال تهیه هدایای نوروزی هستند یا مسئولان بعضی از شرکتها آن را تهیه کرده و شروع به توزیع نموده‌اند. اما انتخاب هدیه و نحوه هدیه‌دادن دغدغه‌ای است که درصورت انجام درست می‌تواند تأثیر خود را بر فرد هدیه‌گیرنده بگذارد و درصورت انجام نادرست چه بسا اثر معکوس داشته باشد. درواقع رعایت اتیکت هدیه بویژه در هدایای تبلیغاتی و شرکتی، مهم و الزامی است. بسیار دیده‌ام که با وجود صرف هزینه‌های زیاد فقط به دلیل اشتباه در انتخاب و یا نحوه ارسال هدیه، اثر لازم بر مشتری گذاشته نشده است. به همین بهانه می‌خواستم به یکی از این موارد که چندی قبل مشاهده کردم، اشاره کنم.

اگر قصد داریم برای افرادی هدیه ارسال کنیم که کارمند جایی هستند و ممکن است شائبه رشوه و امثالهم پیش بیاید، دقت در انتخاب و نحوه ارسال هدیه اهمیت مضاعفی دارد. گرچه معمولا در اینگونه موارد، هدیه‌ ارزش مادی قابل توجهی ندارد، می‌بایست کوچک باشد تا توجه کمتری را به خود جلب نماید؛ همچنین بسته‌بندی شفاف داشته باشد تا سوءظن ایجاد نکند و موجب دردسر فرد هدیه‌گیرنده نشود. البته اگر فرد هدیه‌گیرنده، مدیرعامل شرکت یا موسسه‌ای غیردولتی است و شائبه‌ای پیش نمی‌آید این مورد ضرورت خاصی ندارد.

گرچه نوع هدیه بسیار وابسته به نوع فعالیت شرکت است ولی اگر ممکن بود شخصا در اینگونه موارد کتابهای تخصصی مرتبط یا کتابهای مدیریتی مرتبط با حوزه فعالیت یا بحث روز را انتخاب خوبی می‌دانم.

پی‌نوشت: آقای شعبانعلی در زمینه اتیکت هدیه، مطالب مفیدی را ارائه داده‌اند که می‌توانید تهیه فرمایید.